ناموجود
در یکی از روزهای بارانی پاییز، نسیم خنکی از پنجرهی باز به داخل اتاق میوزید. نگار در حال آماده شدن برای یک ملاقات مهم بود. او با دقت عطرهایی که روی میز آرایشش چیده شده بودند را بررسی کرد و در نهایت تصمیم گرفت از عطر سیدار روت بلک هنریک ویبسکوف استفاده کند. این عطر با شیشهی مشکی براقش، از دور توجه همه را به خود جلب میکرد.
لحظهای که نگار پاف اول را روی مچ دستش زد، ترکیبی لطیف از بوی گین و بادام همراه با طراوت رایحه مرکبات در فضا پخش شد. این رایحههای اولیه، همانند نوید شروع داستانی جدید و هیجانانگیز بودند. هر لحظه که میگذشت، لایههای پنهان این عطر نمایانتر میشد. نت میانی با حضور چرم و یاسمن، حسی از اصالت و طراوت به فضا میبخشید. نگار احساس میکرد که این عطر میتواند بهترین همراهش برای روزهای پرمشغله باشد.
اما جذابترین بخش ماجرا، نتهای پایانی عطر سیدار روت بلک هنریک ویبسکوف بود. رایحهی کاج مخلوط با فلفل سیاه و مرکب، حسی بیپایان از گرما و آرامش را به جا میگذاشت. این همان عطری بود که میتوانست با رایحهاش داستانی بیپایان و خاطرهانگیز را برای نگار خلق کند.
نگار در حالی که آمادهی خروج بود، لبخندی بر لب آورد. او میدانست که این عطر نه تنها میتواند توجه دیگران را به خود جلب کند، بلکه به او اعتماد به نفس و انرژی خاصی میبخشد. داستان عطر، هر بار که او از آن استفاده میکند، تکرار میشود و هر بار همان حس جذابیت و اعتماد به نفس را به او هدیه میدهد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی