در یک عصر پاییزی، نسیمی خنک در خیابانهای پاریس میوزید. مردی به نام امیر در حال پرسه زدن در این شهر زیبا بود. او به دنبال یک عطر خاص برای خود میگشت. امیر همیشه به دنبال چیزهایی بود که او را از دیگران متمایز کند. علاقهاش به عطر و ادکلن او را به بوتیکهای مختلف کشانده بود، اما هیچکدام نتوانسته بودند او را راضی کنند.
در حین قدم زدن، ناگهان چشمانش به فروشگاهی افتاد که نام زارا بر در آن نقش بسته بود. وی وارد فروشگاه شد و به دنبال عطرهایی بود که بتوانند حس تازگی و اصالت را در او بیدار کنند. در همین حین، نگاهش به عطر عطر وود نوآر زارا افتاد. بطری آن با سادگی و زیباییاش او را جلب کرد. سمپل عطر را در دست گرفت و چند قطره بر روی مچ دستش اسپری کرد. حس چوبی دلپذیری که از این عطر به مشامش میرسید، او را به دنیای دیگری برد.
عطر وود نوآر زارا با رایحه ابتدایی چوبی و نیروبخشی که داشت، گویی قدرت و استحکام طبیعت را در خود نهفته داشت. امیر با هر بار عبور نسیم، حس آرامش و تازگی را تجربه میکرد. رایحه آرامبخش اسطوخودوس که با نتهای ادویهای همراه شده بود، حس گرما و دلنشینی خاصی به عطر میبخشید.
امیر احساس میکرد که این عطر، انتخابی بسیار مناسب برایش است. عطر وود نوآر زارا نمایانگر شخصیت مردانه و قدرت او بود و با هر قطره از این عطر، او بیشتر به این باور میرسید که این همان چیزی است که همیشه به دنبالش بوده است.
در پایان روز، امیر با حس رضایت و خاطرهی خوشی از این تجربه، بهسوی خانه بازگشت. او میدانست که وود نوآر نه تنها عطری برای استفاده روزمرهاش خواهد بود، بلکه انتخابی خاص و همیشگی برای لحظات مهم زندگیاش نیز خواهد شد.
سایر تلفظها: وود نوآر زارا, وود نوآر زآرا, وود نوآر زَرا, وود نوآر زٍرا, وود نوار زارا, وود نوار زآرا, وود نوار زَرا, وود نوار زٍرا, وود نویر زارا, وود نویر زآرا, وود نویر زَرا, وود نویر زٍرا, وود نواور زارا, وود نواور زآرا, وود نواور زَرا, وود نواور زٍرا, وود نوور زارا, وود نوور زآرا, وود نوور زَرا, وود نوور زٍرا
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی