ناموجود
صبح یک روز تابستانی با نسیم دلپذیر آغاز شد. زهرا با حس کنجکاوی به بستهای که دیروز دریافت کرده بود، نگاه کرد. او مدتها منتظر رسیدن این هدیه بود؛ عطر کاریته اُ بوتیکاریو. همان بوی رؤیایی که دوستانش از آن تعریف کرده بودند و او را به دنیای دیگری میبرد.
با باز کردن درب بسته، رایحهای دلنشین از پسته و میوههای قرمز به هوا پراکنده شد. این بوی آغازین عطر کاریته اُ بوتیکاریو بود. زهرا به آرامی بطری زیبا و شکیل عطر را در دستش گرفت و بر روی مچ دستش پاشید. عطر، داستانی متفاوت را روایت میکرد؛ سفر از باغی پر از فریزیا و شگفتیهای گل صد تومانی به عمق جگگل ارکیده سیاه.
در طول روز، حضور گرم و دلنشین وانیل و کهربا همواره با زهرا بود. او هر جا که میرفت، حس اعتماد به نفس و جذابیت را با خود به همراه داشت. ترکیب نتهای چوبی و نعنا هندی، جلوهای اسرارآمیز به او میداد. این رایحه او را به دنیایی از رویاهای شیرین و لحظات به یادماندنی میبرد.
عطر کاریته اُ بوتیکاریو، همچون امضایی برای شخصیت زهرا شد. هر جا که میرفت، ردپای رایحهاش، حضورش را به لطافت گلها و شیرینی میوهها با میخکوبی در ذهن دیگران یادآور میشد. او این عطر را نگینی از مجموعه ناتیوا اسپا میدانست که به هر لحظهاش رنگ و بوی دیگری میداد.
روزها میگذشت و هر بار که زهرا این عطر را میپوشید، خاطرات جدیدی را رقم میزد؛ از مهمانیهای پرشور تا پیادهرویهای آرامشبخش در غروبهای دلانگیز. کاریته اُ، همدمی بینظیر برای لحظات ناب زندگیاش بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی