در دل یک روز بهاری، وقتی آفتاب ملایم به شهر میتابید، آنا تصمیم گرفت روز خود را با عطر فرناندا سوزا جکیتی آغاز کند. حس تازگیای که این عطر به او میبخشید، جادویی بود. با اولین اسپری، عطر خوش سیب قرمز، گلابی و ترنج او را در دنیایی از رویاها غرق میکرد.
او به آرامی در خیابانهای پر گل قدم میزد. ترکیب دلنشین گاردنیا، هلوی شیرین و رز غنچهکرده اطرافش را پر میکرد. مردمی که از کنارش عبور میکردند، بیاختیار مجذوب این بوی مسحورکننده میشدند. حس زندهای از زیبایی و طراوت در فضا موج میزد.
عطر فرناندا سوزا جکیتی به آرامی بر روی پوست آنا جا میگرفت و با نتهای وانیل، عنبر و چوب صندل تعادلی گرم و دلپذیر ایجاد میکرد. این ترکیب ماهرانه از نتهای مختلف، تصویری از یک باغ جادویی را در ذهن او میساخت.
طبیعت شگفتآور فرناندا سوزا جکیتی او را به یاد لحظات خاصی میانداخت، لحظاتی که در کنار عزیزانش سپری کرده بود. این عطر تنها یک رایحه نبود؛ پلی به سمت خاطراتی بود که با عشق و طراوت در هم تنیده شده بودند.
پایان روز نزدیک میشد و آنا همچنان احساس شادابی و نشاط داشت. او به راز جذابیت این عطر پی برده بود. تلفیقی از میوه، گل و چوب، که روزی رویایی برای او رقم زده بود. عطر فرناندا سوزا جکیتی، همسفری برای تجربه لحظات خاص زندگی بود. رایحهی این عطر در حافظهاش ثبت شده بود، عطری که همیشه یادآور روزی زیبا و دوستداشتنی بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی