ناموجود
در یک روز بارانی و سرد پاییزی، امیر تصمیم گرفت که عطری متفاوت را امتحان کند. از شنیدهها و دیدگاههای مختلف، نام عطر داکار الرهاب به گوشش خورده بود. او به خاطر توصیفهای جذابی که از این عطر توسط دوستانش شنیده بود، کنجکاو شده بود. به او گفته بودند که این عطر تداعیکننده جنگلهای مرطوب و پوشیده از خزههای سبز است.
وقتی که درب شیشهای عطر را باز کرد، بوی چوبهای گرم و معطر به آرامی فضای اطرافش را پر کرد. عطر داکار الرهاب با ترکیبی از روایح چوبی و خاکی، حال و هوای یک ماجراجویی بیانتها را به او بخشید. رایحهی ابتدایی آن شاید برای برخی قوی و سنگین بود، اما برای امیر تداعیگر حس مردانگی و قدرتی کلاسیک بود. این عطر به گونهای طراحی شده بود که گویی تاریخچهای از مردانگی و استحکام را روایت میکند.
دوستان امیر اغلب به شباهتش با Drakkar Noir اشاره میکردند، اما او متوجه شد که عطر داکار الرهاب از نظر ماندگاری و پخش بو عملکرد بهتری دارد. اگرچه بعضی از دوستانش اشاره کرده بودند که بوی آن شبیه به ادکلنهای قدیمی است و شاید برای برخی دیگر کمی تند و آزاردهنده به نظر بیاید، اما امیر معتقد بود که همین ویژگیها هستند که آن را خاص میکنند.
در پایان روز، عطر داکار الرهاب بر روی لباسهایش به یادگار ماند، و او اطمینان داشت که این عطر، بخشی از شخصیت او شده است. امیر همه جا از این عطر به عنوان یک انتخاب اقتصادی و ارزشمند یاد میکرد. هرچند که بستهبندی جعبهاش چندان به چشم نمیآمد، اما برای او اصالت و بوی عطر اهمیت بیشتری داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب