ناموجود
روزی یک خانم جوان در قلب یکی از شهرهای قدیمی و زیبای اروپا در حال قدم زدن بود. او به بوتیکی کوچک و دلنشین برخورد کرد که از میان مغازههای شلوغ و پرزرق و برق، نوری متفاوت میدرخشید. داخل بوتیک، عطرهای متنوعی بر روی قفسهها قرار داشت که هر کدام داستانی برای گفتن داشتند. اما چیزی که توجه او را جلب کرد، بوی ظریفی بود که از یکی از شیشههای عطر میآمد و در فضا پیچیده بود.
عطر فیالکا ودهخنوینیا نوایا زاریا با طراحی شیشهای جذاب و لطیف، با درپوشی به رنگ بنفش زیبا، به نحوی خاص او را فرا میخواند. این عطر تازه وارد بازار شده بود و داستانی نو برای عاشقان عطر داشت.
وقتی که او این عطر را امتحان کرد، با نخستین اسپری، رایحهای از لیمو و فلفل به شکلی تازه و دلنشین در هوا پیچید. این آغاز ماجراجویی بویایی چنان او را به وجد آورد که چشمانش را بست و در خیالی زیبا غوطهور شد. پس از آن، قلب عطر فیالکا ودهخنوینیا نوایا زاریا خود را در قالب ترکیب جذاب و لطیف بنفشه، یلانگ-یلانگ و میموزا نشان داد.
هر لحظه، او را بیشتر به دنیایی از گلها و شکوفههای رنگین کشاند. در پایان، با آغوشی گرم و آرامبخش از نتهای پودری، مشک و خزه، همراه با لبانوم که حس جنگلی به عطر میداد، بستهای کامل از ماجراجویی بویایی برای او فراهم شد.
این عطر، حس زیبایی و شور انگیزه را در قلب او بیدار کرد. او شیشه عطر را با لبخندی پر از رضایت خریداری کرد و با خود به خانه برد. از آن پس، فیالکا ودهخنوینیا نوایا زاریا همدمی همیشگی برای او شد که هر بار با اسپریاش، یادآور لحظاتی آرامش و انگیزهبخش بود. عطری که او را به وجد میآورد و همچون راز دلنشینی، داستانهای جدید برایش روایت میکرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی