صبحی خنک با نوری نرم و ناقص از خورشید آغاز شد. میان خیابانهای خلوت و آرام شهر، زنی با گامهایی مطمئن و آرام قدم میزد. او عطر صفرصفر یک سامور نوور زارا را به آرامی بر روی مچ دستش اسپری کرده بود. با هر نفس این عطر روی پوستش، حس تازگی و زندگی را درون خود احساس میکرد.
نخستینبار این عطر را در یک بوتیک کوچک در قلب شهر دید. جذابیت خاصی در بستهبندی شیک و سادهاش بود که توجه او را جلب کرد. وقتی که برچسب «عطر صفرصفر یک سامور نوور زارا» را دید، کنجکاوی او بیشتر شد و دست به امتحان آن زد. در اولین لحظهای که بوی لیموی تازه و تند آن به مشامش رسید، حس کرد که در یک باغ پر از درختان مرکبات قدم میزند. یاد روزهایی افتاد که در کودکی زیر آفتاب گرم لیموترش میخورد.
چند دقیقه بعد، ملایمت گل مگنولیا خود را نمایان کرد. این رایحه گرم و آرامشبخش، حس زنانگی و شکوه خاصی به او میبخشید. در پایان روز، یک لایه نرم از مشک، پایداری و لطافت ماندگاری به این عطر افزود. این رایحه پایه، نویدی بر جاودانگی و اثری ماندگار در خاطر او بود.
عطر صفرصفر یک سامور نوور زارا قویترین برگ برنده او در روزهای پرتلاش بود. هر بار که آن را استفاده میکرد، قصهای جدید در ذهن او شکل میگرفت، قصهای پر از تجربه و احساسات ناب. این عطر نه تنها هویتی تازه برای او ایجاد کرد بلکه توانست با ترکیب خاص خود، جادویی از ترنج و گل را در زندگیاش احیا کند. او همواره میگفت: این عطر، داستان من است، داستانی که هر بار از نو روایت میشود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی