ناموجود
روزگار در شهری شلوغ و پرهیاهو میگذشت. هر روز مردم با عجله به کارهای خود میپرداختند و خیابانها پر از همهمه و صدا بودند. در این میان، رستوران کوچکی در کنار خیابانی قدیمی، مکانی رازآلود و محبوب برای عاشقان عطر بود. اینجا، عطار پیری به نام عباس زندگی میکرد که شهرهی نسیمهای دلانگیز بود.
روزی جوانی به نام امید به رستوران عباس آمد. او مشتاقانه به دنبال عطری بود که بتواند لحظات شیرین زندگیاش را برای همیشه زنده نگه دارد. عباس در حالی که لبخندی آرام بر لب داشت، عطری به نام عطر صد و سه ایسا جی را به امید معرفی کرد. او گفت: این عطر، داستانی از گلهای سپید و مرکبات شیرین را روایت میکند.
امید با شنیدن این توضیح، لبخند زیبایی به چهرهاش نشست. او تصمیم گرفت تجربهای نو با این عطر آغاز کند. وقتی در بطری عطر صد و سه ایسا جی را باز کرد، موجی از رایحهی شکوفههای پرتقال و ماندارین او را به باغی جادویی برد. هر لحظه عبور کردن از هر نت، او را بیشتر به عمق دنیایی خیالی میبرد.
نتهای میانی که شامل گل مریم و یاسمن بودند، امید را به سرزمینی پر از طراوت هدایت کردند. عطر صد و سه ایسا جی با ترکیب بینظیر این عناصر توانست جادوی خود را به او نشان دهد. امید با هر استشمام، آرامش و لذت خاصی را تجربه کرد.
در پایان روز، وقتی نتهای خزه و کهربای سفید پایانی به مشام میرسیدند، امید میدانست که تجربهای فراموشنشدنی از این عطر کسب کرده است. او دیگر تنها صاحب یک عطر نبود؛ بلکه یک سفر به دنیای رویاها را تجربه کرده بود. عطر صد و سه ایسا جی توانسته بود قلب و روح او را در این سفر همراهی کند و خاطرهای ماندگار بسازد.
سایر تلفظها: صد و سه ایسا جی, صد و سه عیسی جی, یکصد و سه ایسا جی, یکصد و سه عیسی جی, صد سه ایسا جی, صد سه عیسی جی, یکصد سه ایسا جی, یکصد سه عیسی جی, ۱۰۳ ایسا جی, ۱۰۳ عیسی جی