در یکی از روزهای زیبای بهار، نسیمی خنک و لطیف در حال وزیدن بود. نسیمی که به دل طبیعت مینشست و بوی طراوت و تازگی با خود به ارمغان میآورد. این نسیم به سادگی میتوانست داستانی را روایت کند؛ داستانی از عطرهای گمشده در دل تاریخ. روزی روزگاری، در یکی از خیابانهای پرجنبوجوش لندن، مغازهای با نام فلوریس وجود داشت. این مغازه کوچک، اما شگفتانگیز بود. جایی که عطرهای مخصوصی تولید و عرضه میشدند که هرکدام داستانی برای گفتن داشتند. در یکی از گوشههای این مغازه، عطری بهنام هزار و نهصد و شصت و دو فلوریس جا خوش کرده بود.
عطر هزار و نهصد و شصت و دو فلوریس با یادآوری رایحههای قدیمی و نوستالژیک، سفری به عمق خاطرات میبرد. ترکیبی از برترین نتها که روح هر مخاطبی را تسخیر میکرد. با اولین اسپری، نوتهای شاداب و خنک نعناع فلفلی و ماندارین سبز در کنار هل و ترنج، پیامآور حس تازگی و سرزندگی بودند. قلب عطر با ترکیبی از سرو، ریحان و یاس بوی بینظیری را ایجاد میکرد که گویی در میان جنگلی سرسبز و پرشکوه قدم میزنید. و در نهایت، نتهای پایه با بوی خزه، کهربا، سدر و مشک حسی گرم و دلنشین را به ارمغان میآورد.
این عطر نه تنها برای خانمها، بلکه برای آقایان نیز جذابیتی خاص بههمراه داشت. عطری که با شدت و قدرت نتهای چوبی و ادویهای خود، لحظات شما را خاص و بهیادماندنی میکرد. هزار و نهصد و شصت و دو فلوریس نه تنها یک عطر، بلکه خاطرهای شیرین از گذشته در قابی مدرن بود. راهی برای گشت و گذار در دنیای عطرهای خاص و بیزمان.
عطر هزار و نهصد و شصت و دو فلوریس داستانی از روایح طبیعی و خاص بود که با هر پاف آن، سفری جدید در دنیای بیانتهای عطرها آغاز میشد. داستانی که هرگز به پایان نمیرسید و همواره در ذهن و روح باقی میماند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب