در دل شهر شلوغ و پرازدحام، مردی به نام علی زندگی میکرد که دنیای او پر از داستانهای متفاوت و ناشناخته بود. او به عطرها علاقهی خاصی داشت و هر رایحهای برایش دریچهای به دنیای تازه بود. یکی از روزها، در یک بوتیک خاص، عطری نظرش را به خود جلب کرد؛ عطری با نام عطر ابسولوت لدر جافرا.
این عطر، داستانی را روایت میکرد که تنها با بوییدن آن قابل درک بود. ترکیب منحصر به فردی از مرکبات سیسیلی در نتهای اولیه، حس تازگی و انرژی را به همراه داشت. علی با استشمام این عطر شور و هیجان تازهای در قلبش حس کرد. در نتهای میانی، رایحهی چوب سرو به آهستگی جای خود را باز کرد و حس استقامتی بیپایان را به او القا کرد.
اما آنچه که قلب داستان را تشکیل میداد، نت پایهی چرم بود. رایحهای که حس قدرت، وقار و جسارت را به ارمغان میآورد. عطر ابسولوت لدر جافرا نه تنها عطری برای روزمره بود، بلکه همراهی بود برای تمام لحظات مهم زندگی.
علی با هر بار استفاده از این عطر، سفری جدید را آغاز میکرد. او حس میکرد که این عطر، او را تبدیل به مردی مقتدر و با اعتماد به نفس میکند. رایحههای چوبی و دودی که در پسزمینهی عطر پنهان بودند، به مانند سایهای مرموز از داستانهایی بودند که در انتظار کشفشدن باقی مانده بودند.
روزهای زیادی گذشت و عطر ابسولوت لدر جافرا تبدیل به نماد شخصیت آقای علی شد. هر بار که کسی از کنارش میگذشت، با شگفتی از او میپرسید، چه عطری استفاده میکنی؟ و علی با لبخندی پاسخ میداد: این افسانهی من است. این عطر، همواره حضوری ماندگار در ذهن و قلبهای اطرافیان او به جا میگذاشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب