در یک بعدازظهر بهاری، هنگامی که نسیم ملایمی از گلابیهای تازه در باغ میوزید، چیزی جادویی در هوا پدیدار شد. لیزا، با ظرافت و دلنوازی، به سمت میز توالتش رفت تا لمس آخرین و شگفتانگیزترین عطر خود را انجام دهد. او با دقت، بطری زیبای عطر آدولفو کوتور بلوم آدولفو فراگرنسز را برداشت. طراحی بطری همچون یک قطعه هنر زیبا میدرخشید و غنچههای گلهای صورتی را در ذهن تداعی میکرد.
لیزا به یاد اولین باری افتاد که این عطر را امتحان کرد. رایحهای نرم و گلی که همچون شکوفههای نویدبخش بهاری، دلش را به تپش انداخت. عطر آدولفو کوتور بلوم آدولفو فراگرنسز او را به سفری حیرتانگیز میان باغی پر از گلهای تازه برد. هر بار که این عطر را بر روی پوستش میپاشید، حس زنده و شادابی میکرد که هیچ چیزی نمیتوانست با آن برابری کند.
آدولفو فراگرنسز با این عطر، به شکل زیبایی لطافت و زنانگی را در قالب رایحهای بینظیر به تصویر کشیده بود. این عطر نه تنها برای لیزا، بلکه برای هر زنی که بهرهوری از توانمندیهایش را جشن میگیرد و با اعتماد به نفس به استقبال زندگی میرود، یک انتخاب ایدهآل است.
لیزا، با هر بار استفاده از این عطر، نه تنها خود را مملو از انرژی و زیبایی میدید، بلکه توجه دوستان و اطرافیانش را نیز به خود جلب میکرد. آدولفو کوتور بلوم آدولفو فراگرنسز رازی در خود داشت؛ رازی که هر بویی از آن، داستانی تازه و خاطرهای به یاد ماندنی خلق میکرد.
این رایحه، هر لحظه از حضورش را به یک جشنواره گل تبدیل میکرد و لیزا و دیگران را با هر نفس به دنیای زیبای زنانگی میکشاند. هیچ چیزی نمیتوانست به اندازه این عطر او را به اوج لذتهای حسی برساند و روزهایش را روشنتر کند. بیشک، آدولفو کوتور بلوم آدولفو فراگرنسز، عطری بود که هیچگاه نمیتوانست از آن دل بکند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب