در زمستان سرد سنپترزبورگ در سال ۱۸۳۷، مردی با شخصیتی برجسته و آتشین، آماده روبرو شدن با سرنوشت میشود. او با ظرافتی خاص، قطراتی از عطر الکساندر آرکیست بر روی پوست خود میریزد. این عطر که ترکیبی از نرولی و برگ بنفشه است، حس شادابی و طراوتی خاص به او میبخشد.
همزمان با پوشیدن چکمههای براق چرمی، او کت پشمی ضخیم خود را بر تن کرده و آمادهی خروج میشود. فضای اطرافش با رایحه دلچسب صمغ کاج فر پر میشود، که از یادآوری خاطرات جنگلهای برفی آن منطقه حکایت میکند.
عطر الکساندر آرکیست، با ترکیب چرم روسی و برگهای بنفشه، قصهای از شجاعت و استقامت را روایت میکند. نتهای آغازین این عطر با ترکیب نرولی، وُدکا، برگهای درخت غان و آلدئید، به مخاطب حس تازگی و انرژی میبخشند. این در حالی است که قلب این عطر با برگهای بنفشه، چرم روسی و زنبق، روحی از تاریخ و ماجراجویی را در دل جای داد.
با رسیدن به مرکز میدان یخی، رایحهی دود و خزه بلوط و مشک طبیعی فضایی رمزآلود و مسحورکننده را ایجاد میکند. این ترکیبات که با چوب درخت کاج و قطران درخت غان تکمیل میشوند، تداعیکنندهی داستانهایی از قدرت و سرنوشتاند که عطر الکساندر آرکیست به زیبایی بازگو میکند.
در این فضای خیالی، جایی که در میدان نبرد دوئل، نور کهربایی خورشید برفهای زیر پا را روشن میکند، مرد ماجراجو آخرین نگاهها را با جسارت به پیش میگیرد. حضور او در فضای برفی سنپترزبورگ تداعیگر روزهای گذشتگان است که با افتخار و اصالت همراه بوده است. عطر الکساندر آرکیست با این داستان خاص، نمایانگر پیوندی ناب بین رایحه و تاریخ است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب