در شهری با خیابانهای باریک و دکههای قدیمی، دختری به نام آریان زندگی میکرد. او عاشق عطر بود؛ عطرهایی که داستانهای جدیدی از دل تاریخ و فرهنگها روایت میکردند. در یکی از روزهای خنک پاییز، آریان با شیشهای از عطر امايا اجمل آشنا شد. عطر امايا اجمل چیزی فراتر از یک رایحه برای آریان بود.
این عطر با نتهای آغازینِ تمشک، ترنج و شکوفهی نارنج، بلافاصله او را به دنیایی از خاطرات شیرین و محو شده برد. خاطراتی از کودکیاش که در باغ مادربزرگش با تمشکهای وحشی بازی میکرد، و بوی ترنج تازهای که پدرش هر روز صبح قبل از رفتن به سر کار به دستمالش میزد.
در میانهی روز، نتهای شکوفه گلابی، مر و جیر جادوی تازهای برای او خلق کردند. انگار زیر درختان گلابی، با دوستی قدیمی در حال قدم زدن بود. سرزندگی و آرامشی که این عطر به او میداد، بینظیر بود.
در پایان روز، وقتی که هوا به خنکی شبانه نزدیک میشد، نتهای پایهای مشک، چوب صندل و پچولی از امايا اجمل مانند شال پشمی گرم دور او پیچیدند. حس امنیت و آرامشی به او دادند که فقط در خانه احساس میشود.
عطر امايا اجمل با هر اسپری، بخشی از داستان زندگی آریان میشد. او تصمیم گرفت این عطر را به عنوان امضای خود انتخاب کند، زیرا هر قطرهاش یادآور لحظههایی بیبدیل از زندگیاش بود. این عطر توانست حال و هوای دیگری به روزهای سادهاش بیاورد و داستانی تازه از زندگیاش بسازد.
امايا از برند اجمل، نه تنها عطری بود که به او اعتماد به نفس و احساس زیبایی بخشید، بلکه روایتگر داستانهای نانوشته زندگیاش شد. عطرهایی که میپوشیدیم، گامهایی هستند که در مسیر زندگی برمیداریم و امايا اجمل، برای آریان، همراهی بود برای همهی فصلهای زندگی.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب