در یک شب سرد زمستانی، آسمان با هزاران ستاره پوشیده شده بود و نسیم خنکی از میان درختان عبور میکرد. امیر با شال گردن محبوبش دور گردنش، به خانه بازمیگشت. او تازه عطر جدیدی را که مدتی بود به دنبالش میگشت، خریداری کرده بود: عطر امبر فیوژن فور هیم زارا.
امیر همیشه به دنبال عطری بود که بتواند حس و حال خاصی را به او منتقل کند. چیزی که همزمان ظرافت و قوت را به همراه داشته باشد. وقتی اولین قطرهٔ عطر امبر فیوژن فور هیم زارا را روی پوستش امتحان کرد، رایحهٔ تازه و مرکباتی نارنج او را به وجد آورد. این شروعی شگفتانگیز بود که ذهنش را به سفر به باغهای پرتقال در زیر آفتاب تابستانی دعوت کرد.
با گذشت زمان، رایحهٔ میانی کهربا به تدریج پیدا شد. این نت گرم و جذاب، مانند گرمای یک شومینه در شبهای زمستانی بود. امیر احساس کرد که چگونه این نت میتواند حس اطمینان و اعتماد به نفس را در او تقویت کند.
اما این پایان ماجرا نبود. با از بین رفتن نتهای ابتدایی و میانی، رایحهای پودری و مشکین در فضا پخش شد. این ترکیب بینظیر، حس لطافت و صمیمیت خاصی را به امیر القا کرد. او همواره به دنبال عطری بود که بتواند امضای خاص او باشد و عطر امبر فیوژن فور هیم زارا همان عطری بود که او همواره در انتظارش بود.
در جمع دوستان یا در محیط کاری، هر کجا که امیر میرفت، این عطر او را همراهی میکرد. این عطر نه تنها یک رایحه بود، بلکه قصهای بود که با هر اسپری بر روی پوست، روایت میشد. این عطر خاص برگرفته از ترکیبی هنرمندانه از نتهای مختلف بود که هر لحظه از آن را به یک تجربه جدید تبدیل میکرد. ایستادن در یک جمع و حس تحسین دیگران از رایحهای که با خود داشت، احساسی بود که امیر از آن خسته نمیشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب