یک روز دلنشین بهاری بود و نرگس در حال آمادهشدن برای حضور در یک مهمانی دوستانه بود. در گنجهاش به دنبال عطری میگشت که نه تنها بازتابدهنده شخصیت خوشرو و مهربانش باشد، بلکه حضوری متفاوت و به یادماندنی برای دیگران به جا بگذارد. دست در گنجهاش برد و عطر امبوش دانا را یافت. او بارها در مورد این رایحه شگفتانگیز شنیده بود و امروز زمان آن بود که خودش آن را تجربه کند.
با اولین افشانه، فضای اتاق با بوی پاپایا و مریم گلی پر شد. این ترکیب تازه و شاداب، همان حس شیرینی بود که نرگس همیشه به دنبالش بود. به تدریج نتهای لیمو، اسطوخودوس و کیوی نیز به این جشن بویایی ملحق شدند و حس طراوت و زندگی را به ارمغان آوردند.
اما این تمام ماجرا نبود. وقتی نرگس وارد مهمانی شد، با حرکت او، رایحههای جدیدی از گل ساعتی و رز همراه با شمعدانی و میخک فضا را پر کرد. این نتهای میانی عطر امبوش دانا حال و هوای روایح کلاسیک گلفام را در ذهن تداعی کردند و همه را به حیرت واداشت.
و در نهایت، با گذشت زمان، گرمای دلنشین پرالین و چوب صندل به همراه وانیل و لوبیای تونکا به آرامی خودنمایی کردند. این ترکیب پایانی، حس آرامش و دلنشینی را به نرگس و حضار هدیه داد و همه از حضور او لذت بردند.
عطر امبوش دانا، به راستی داستانی زیبا از روایح مختلف را روایت کرده و تجربهای فراموشنشدنی برای نرگس و دوستانش به ارمغان آورد. این عطر به جای بیان یک داستان با کلمات، با روایح خود دنیایی از احساسات را بازآفرینی کرد. هر بار که نرگس از این عطر استفاده میکند، لحظاتی از زندگی که در آن مهمانی سپری کرده بود را به یاد میآورد و باز هم لبخندی بر لبانش نقش میبندد.
سایر تلفظها: امبوش دانا, امبوش دَنا, امبوش دیانا, امبوش دِنا, امبوش دِینا, امبوش دِیْنا, ایمبوش دانا, ایمبوش دَنا, ایمبوش دیانا, ایمبوش دِنا, ایمبوش دِینا, ایمبوش دِیْنا, امبُش دانا, امبُش دَنا, امبُش دیانا, امبُش دِنا, امبُش دِینا, امبُش دِیْنا, آمبوش دانا, آمبوش دَنا, آمبوش دیانا, آمبوش دِنا, آمبوش دِینا, آمبوش دِیْنا, آنبوش دانا, آنبوش دَنا, آنبوش دیانا, آنبوش دِنا, آنبوش دِینا, آنبوش دِیْنا
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی