ناموجود
در یک روز خنک و دلپذیر پاییزی، آقای جوانی به نام آرش در جستوجوی عطری منحصر به فرد و خاص بود که بتواند به هرپسندی دوستداشتنی جلوه کند. او تصمیم گرفت به فروشگاه معروف شهر برود و از میان صدها محصول، عطر ایدهآلش را بیابد. او به بخش عطر و ادکلن وارد شد و از مشاور فروش عطرهای متنوع را تجربه کرد.
مشاور فروش که عطری را در دست داشت، با لبخندی گفت: آرش جان، امتحان کن. این عطر انستری اَموی است. رایحهای که همانند داستانی پر از رمز و راز است. آرش عطر را روی مچ دستش اسپری کرد و بلافاصله احساس یک ماجراجویی جدید را تجربه کرد.
رایحههای اولیه عطر انستری اَموی با ترکیب دلنشین گشنیز، آویشن و اسطوخودوس شروع شد. این سه رایحه بهطور همزمان حسی از آرامش و نشاط را برای آرش به ارمغان آورد. بعد از چند دقیقه، نتهای میانی شکوفه پرتقال آفریقایی و یاس در هوا پخش شدند. این ترکیب گلی، عبور از باغی پر از زیبایی و شگفتی را در ذهن آرش تجسم کرد.
اما جذابترین بخش این عطر زمانی بود که نتهای پایه آن آشکار شدند. کهربا، مشک و سدر ویرجینیا جذابیتی مرموز و عمیق به عطر بخشیدند. آرش حس کرد که این رایحه به او جاذبهای خاص و اعتماد به نفس بیشتری میدهد.
عطر انستری اَموی برای آرش ترکیبی بینظیر از روایح آرامبخش و پرانرژی بود. او تصمیم گرفت این عطر را بخرد و بداند که حالا او صاحب رایحهای شده که داستان خودش را تعریف میکند. هر بار که آرش عطر انستری اَموی را استفاده میکند، تجربهی جدید و هیجانی تازه را احساس میکند.
در نهایت، آرش با لبخندی بر لب و کیسهای در دست، فروشگاه را ترک کرد. او میدانست که هر روزی که این عطر را استفاده کند، داستانی نو در انتظار اوست. عطر انستری اَموی به روایتگر حسهای جوانی و شجاعت او تبدیل شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب