Group
Designer
Gender
Perfumer
سال عرضه
شهر در غبار نقرهای غروب غرق شده بود و بادی لطیف از دریچه پنجرهها عبور میکرد. محمد با لبخندی مطمئن به آینه نگاه کرد و به خود گفت: عطر انجز لاواندر سور اتلیه سگال و باروتی را بزنم که تأثیرگذار باشم.
او این عطر را از یکی از سفرهای اخیرش به اروپا وارد کرده بود. شیشهی زیبا و شیک آن، با طراحیای خاصی که به نرمی در دست جا میگرفت، داشتهای جالب برای مجموعهی عطرهایش بود. به محض باز کردن در بطری، رایحهی اسطوخودوس و ترنج در فضا پیچید. ترکیبی دلنشین از تازهترین عناصر طبیعت که در هماهنگی بینظیری با رزماری عجین شده بود.
محمد وارد فضای مهمانی شد. عطر به آرامی فضای اطراف را پر کرد. ترکیب مریم گلی در نتهای میانی، حس تازگی و آرامش را در ذهنها ماندگار میکرد. مهمانان با هر نفسی که میکشیدند، به دنیایی پر از خاطراتی گمشده در دل دریای مهآلودی از خزه، مشک و دانه تونکا سفر میکردند.
همه دربارهی عطری که در هوا پراکنده بود، کنجکاو شده بودند. این عطر کیست؟ چنین پرسشهایی در میان نامههای بویایی حاضرین به گوش میرسید. محمد با لبخندی پُر افتخار در میان جمع ایستاد و در پاسخ به آنان، نام عطر انجز لاواندر سور اتلیه سگال و باروتی را زمزمه کرد.
همانطور که شب به آرامی به صبح منتهی میشد، رایحهی عطر همچنان زنده و پویا باقی ماند. مثل یادگاری از شبی فراموشنشدنی که در خاطرات هر یک از حاضرین ماند. این عطر تنها یک محصول نبود؛ بلکه یک تجربه بود، تجربهای که هر بار با اسپری کردن آن، محمد به سفر جذابی در دنیای معطر طبیعت میرفت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب