داستان از آنجا شروع میشود که اِلنا، دختر جوان و مدرن شهر، برای اولین بار با عطر افردیزیاک ایجنت پروواکاتور آشنا میشود. او به دنبال عطری بود که همانقدر که شخصیتش خاص و جذاب است، منحصر به فرد باشد. یکی از روزهای آفتابی بهاری، وارد یک فروشگاه معروف عطر فروشی شد. طراحی طلایی و منحنیهای لطیف شیشه عطر او را به سمت خود کشاند. این همان چیزی بود که از یک عطر انتظار داشت؛ لوکس، دلبر و متفاوت.
اِلنا وقتی اولین بار درب بطری را باز کرد، با رایحه دلنشین و گیرا مواجه شد. در نتهای آغازین عطر افردیزیاک ایجنت پروواکاتور، فلفل سفید و تمشک او را شگفتزده کرد. عطر گل یاس چنان دلپذیر بود که به نظر میرسید گویی بهشتی از گلها در برابرش است. در قلب این عطر، عسل سیاه و ارکیده وانیل انتظاری شیرین و دلربا ایجاد کردند که او را به یادگار روزهای شیرین جوانی انداخت.
هر چه بیشتر به رایحههای عمیق و پایه نزدیک میشد، مشامش مسحور مشک و رزینهای گرم و گیرا میشد. این ترکیب خاص، احساسی از اعتماد به نفس و جذابیت در او ایجاد کرد که به وضوح در هر حرکت او دیده میشد.
اِلنا از تجربه استفاده از عطر افردیزیاک ایجنت پروواکاتور به شدت راضی بود. او هر بار که از آن استفاده میکرد، حس میکرد قصهای عاشقانه و رازآلود را در جهان خود روایت میکند. جادوی این عطر چیزی نبود که به سادگی فراموش شود و هر بار بوییدن آن، مانند بازگشتی به اولین روز آشناییشان بود.
قلب اِلنا با این رایحه ماندگار و افسونگر به تپش در آمد؛ ترکیبی از رایحههای شیرین و گلها با امضای خاص ایجنت پروواکاتور که هیچ زنی نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. اکنون این عطر، بخشی از شخصیت و سبک زندگی او شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب