ناموجود
داستان از آنجایی شروع میشود که ماریا، دختری عاشق عطر، در یک عصر دلانگیز پاییزی در حال قدم زدن در خیابانهای پاریس بود. او در جستجوی عطری میگشت که بتواند لبخند طبیعیاش را پررنگتر کند و بر درخشندگی حضوری که داشت بیافزاید. همه جای شهر، رایحههای متفاوتی حس میشد. اما چیزی که قلب او را تسخیر کرد، عطر آرکنسیل نامبر بیست و سه سیل بود.
ماریا وارد یک بوتیک شیک و مجلل شد و در مقابل قفسههای رنگارنگ و متنوع ایستاد. چشمهایش به بطری ساده و شیکی افتاد که نوری خاص از آن ساطع میشد. نام آرکنسیل نامبر بیست و سه با فونتی زیبا بر روی آن حک کردند. بوی مرکبات تازه، بلافاصله در فضا پخش شد و او را به لحظهای خیالانگیز برد. نتهای اولیه عطر، شکوفههای پرتقال تلخ و شیرین بودند که به طور جذابی در هم آمیخته شده بودند.
ماریا که مجذوب این رایحه بود، عطر را بر روی مچ دستش اسپری کرد. کمی بعد، نتهای ظریف شکوفهی پرتقال و یاسمن سامباک نمایان شدند. او با چشمهای بسته نفس عمیقی کشید، و خود را در دشتی پر از گلهای سفید و شکوفههای تازه یافت. آن حس لطافت و زنانگی که این عطر به ارمغان میآورد، او را شگفتزده کرد.
پایان داستان با نتهای پایهی عطر آرکنسیل نامبر بیست و سه سیل همراه بود؛ عسل و وانیل که ماندگاری رایحه را تضمین میکردند. حضور این دو عنصر به عطر عمق و شیرینی خاصی میبخشید، و آن را به یک همراه ایدهآل برای روزها و شبهای خاص تبدیل میکرد. ماریا دیگر اطمینان داشت که عطر آرکنسیل نامبر بیست و سه سیل دقیقاً همان چیزی است که به دنبالش بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب