در یک عصر بهاری که نسیم گرم و لطیف در هوا میوزید، نسیم تازهای وارد زندگی لیلا شد. او در جستجوی عطری متفاوت بود که بتواند زندگی روزمرهاش را با کمی جادو و سرزندگی همراه کند. وقتی به بوتیک عطر وارد شد، چشمش به شیشهای افتاد که نام عطر آریتا اجمل را به نمایش میگذاشت. کنجکاویاش برانگیخته شد و تصمیم گرفت آن را امتحان کند.
همین که اولین افشانه را روی مچ دست خود زد، طراوت نارنگی و گلابی همراه با جذابیت تند برگاموت در فضایش پُخش شد. احساسی از نشاط و انرژی در قلب او به وجود آمد که با اعتماد به نفس گره خورد. او خود را در میان باغی از گلهای ترکیهای رز و یاسمن یافت که با ملایمت ماگنولیا و گلهای سفید احاطه شده بود. این ترکیب خوابآور و دلنشین، در همان لحظهای که نفسش را بند آورد.
عطر آریتا اجمل داستان خود را با پایهای قدرتمند و محکم ادامه داد. سدر، چوب صندل و مشک به عنوان ریشههای این عطر، به آن عمق و جذابیتی ویژه بخشیدند. این ترکیب باعث شد تا آریتا بیش از یک عطر ساده، یک تجربه حسی متفاوت باشد.
لیلا لبخندی زد. احساسی از آزادگی و جوانی در جانش ریشه دوانده بود. گویی همه کسانی که به او نگاه میکردند، از قدرت و جذابیتی که این عطر به او بخشیده بود، شگفتزده شده بودند. او میدانست که عطر آریتا اجمل همراه همیشگیاش خواهد بود، همان عطری که برای زنان جوان و پرشور خلق شده و از سال ۲۰۱۶ تاکنون دل بسیاری را بهدست آورده است. این عطر، همان چیزی بود که همیشه به دنبالش میگشت؛ داستانی از بهار که هر روز با او گام به گام همراه میشود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب