ناموجود
در یک روز سرد و بارانی پاییزی، هوای تهران مملو از ذرات وهمآلودی بود که بوی خاک خیس را به مشام میرساند. در میان این فضای مرموز و دلنشین، مردی جوان به نام آرمان تصمیم گرفت تا برای جشن تولد خود عطری را انتخاب کند که او را به دنیای دیگری ببرد؛ دنیای هزار و یک شب. او به فروشگاه عطرفروشی مورد علاقهاش رفت و در میان قفسههای پر از رایحههای گوناگون، به یک جعبه شیک و ساده برخورد کرد.
عطر آرمانی پریوه امبر اورینت جیورجیو آرمانی، کمیاب و مشابه افسونگریهای شرقی بود. این عطر، با طراحی جذاب بطری مشکی و درپوش طلاییاش، همچون نگینی در دل فروشگاه میدرخشید. داستان این عطر از عمق افسانههای عربی سرچشمه گرفته بود؛ همان داستانهایی که هزاران شب و روز انسانها را افسون خود کرده بود.
آرمان به آرامی درپوش را برداشت و بوییدن رایحه عطر را شروع کرد. بوی دودآلود و چوبی رایحهها، او را به قلب بازارهای شرقی برد؛ جایی که عطر و بوی دارچین و فلفل صورتی در هوا معلق بود. رایحه وانیل و چوب صندل با یادآوری خاطرات شیرین و گرمای دلنشین، یادآور شبهای خنک و آرام بود.
عطر آرمانی پریوه امبر اورینت جیورجیو آرمانی مرموز و مسحورکننده بود. این عطر همچون راز سر به مهر زمان سپریشده، با گذشت لحظات بهخوبی روی پوست آرمان جای گرفت و با اندک بادی، نتهای ادویهای و کهربایی آن در فضا پیچید.
آرمان با لبخندی از رضایت نهایی، این عطر را خریداری کرد. او میدانست که در هر بار استفاده از آن، سفر به دنیای هزار و یک شب برای او تکرار خواهد شد. این عطر، نهتنها آرمان بلکه هر کسی که در کنار او قرار میگرفت را به دنیای جادوییاش دعوت میکرد. انتخاب او بهدرستی بیانگر انتخابی بود که خواندن داستانهای هزار و یک شب را دوباره زنده میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب