ناموجود
در یک روز گرم تابستانی، وقتی که خورشید به آرامی در افق غروب میکرد، حس خاصی از ماجراجویی در هوا بود. مهرداد، مردی که همیشه به دنبال عطرهای خاص بود، تصمیم گرفت تا عطر جدیدی را امتحان کند. او در میان قفسههای پر از عطر، ناگهان متوجه عطری شد که بلافاصله توجهاش را جلب کرد: عطر آرمور اینگلیش لاندری.
عطر آرمور اینگلیش لاندری با رایحهای از تازگی و طراوت، مثل نسیمی از لیمو و ترنج در هوای تابستانی پیچید. اولین بار که از آن استفاده کرد، احساس کرد که در میان باغی از گلهای شمعدانی و اسطوخودوس قرار گرفته است. ترکیب این روایح با نتهای گلی رز، احساسی از لطافت و پیچیدگی به او داد.
هر بار که مهرداد از این عطر استفاده میکرد، به دنیایی از آرامش و اعتماد به نفس سفر میکرد. این عطر با نتهای پایانی نعناع هندی، خزه بلوط و مشک، حسی از پایداری و مردانگی به او میبخشید که روزها با او همراه بود. بیدلیل نبود که این عطر به یکی از محبوبترینهای او تبدیل شد.
عطر آرمور اینگلیش لاندری با آناناسی از طراوت و هیجانی بینظیر، توانست قلب او را تسخیر کند. این عطر نه تنها او را به اکتشاف درونی دعوت میکرد، بلکه هر کسی که در اطرافش بود را هم تحت تأثیر قرار میداد. وقتی که او این عطر را زد، حس میکرد که لباس زرهی به تن دارد که میتواند او را در برابر دشواریهای روزمره محافظت کند.
از همان لحظه اول، مهرداد میدانست که این عطر بخشی جداییناپذیر از روزهای او خواهد بود. او با لبخندی از روی رضایت، از مغازه خارج شد و با هر قدم، داستان جدیدی را با عطر آرمور اینگلیش لاندری آغاز کرد. عطری که تبدیل به نمادی از شخصیت پررمز و راز و جذاب او شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب