ناموجود
شب فرا رسیده بود و مهتاب بر بالای باغ گلها میتابید. نسیم خنک شامگاهی با عطر گلهای رز و یاس بازی میکرد و خاطراتی دوردست و دلنشین را به همراه داشت. در این میان، نوری دیگر از دل تاریکی برآمد و فضایی جادویی را به وجود آورد. این نور چه بود؟ عطر اوبو د لا نویی مارگو و تیتا.
با اولین افشانه، رایحهای از ترنج و یلانگ-یلانگ منتشر شد که حسی از تازگی و زندگی را به فضا آورد. کمی بعد، با ورود بوی شیرین و خوشحالت آلو و نارنگی، حس سرزندگی و نشاط در قلب آدمی پیچید. همانگونه که روزها به شب میپیوستند، این عطر نیز به آرامی در حال تغییر بود.
وقتی زمان گذشت و لحظات درخشان به یادگار ماندند، قلب عطر اوبو د لا نویی مارگو و تیتا به صحنه آمد. بوی رز و یاس که در آغوش گلهای ژرانیوم و سفید آمیخته میشوند، قلبها را تسخیر میکرد. هر افشانه از این عطر همانند عبور از باغی پر از گلهای رنگارنگ بود که با نسیم آرام شب بازی میکرد.
و در نهایت، لحظهای که هوس و اشتیاق به سکون و آرامش میرسید، نوبت به نتهای پایه این عطر رسید. نوازشهای مُشک و چوب صندل با پچولی همنوا شدند و احساسی از گرما و استواری به همراه میآوردند.
اوبو د لا نویی مارگو و تیتا تنها عطری نبود که شب را زنده میکرد، بلکه داستانی از عواطف و رویاها بود که با هر افشانه به دنیای واقعی وارد میکرد. خاطراتی ساخته میشد که هیچگاه فراموش نمیشوند. این عطر، همانگونه که نامش میگوید، در انتهای شب تابیده و خاطراتی درخشان را به جای میگذارد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی