روزی آرام و دلنشین، در یکی از شهرهای ساحلی خاورمیانه، مردی جوان به نام سامر با گامهای سبک و پرامید در یک مغازه عطر قدم گذاشت. هوای مغازه با رایحههای گرم و دلپذیری از عطرهای مختلف پر شده بود. او آمده بود تا هدیهای متفاوت برای خودش پیدا کند. نگاهی به اطراف انداخت و توجهش به عطری خاص جلب شد: عطر اَوید اَجمال.
فروشنده با لبخندی او را به سمت قفسهای که عطر اَوید اَجمال بر روی آن قرار داشت، هدایت کرد. سامر بطری را برداشت و آرام درب آن را باز کرد. نتهای ابتدایی عطر، رایحهی تازه و خنک نعناع، لایم و پرتقال را به مشامش آوردند. حس تازگی و انرژی که این نتها به او القا میکردند باعث شد لبخند بر لبانش بنشیند.
با گذر زمان، نتهای میانی عطر جادوی خود را آغاز کردند. رایحهی چوب سدر و هندوانه به آرامی فضای اطراف را پر کرد. سامر چشمانش را بست و در خیال خود به یک باغ سبز و مصفا منتقل شد، جایی که نسیمی خنک و دلپذیر پوستش را نوازش میداد.
در پایان، نتهای پایانی عطر اَوید اَجمال که شامل پاچولی و عنبر بود آغاز به خودنمایی کردند. رایحههای غنی و گرم این ترکیبات حس وقار و مردانگی را در سامر بیدار کردند. گویی که عطر همچون یک امضای شخصی خاص، به او اعتماد به نفس و جذابیت بیشتری میبخشید.
سامر با عطری در دست و ذهنی پر از رویا، مغازه را ترک کرد. عطر اَوید اَجمال احساسی متفاوت از دیگر عطرهایی که تا به حال تجربه کرده بود برایش ایجاد کرده بود. این عطر نه تنها به عنوان هدیهای برای خودش، بلکه به عنوان یک همراه روزانه، بخشی از هویتش شده بود، عطری که داستان هر روز او را روایت میکرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی