ناموجود
یک صبح جادویی بود. آسمان آرام، اما باد تند و تیزی میوزید. مردی با قدمهایی مطمئن، در کوچههای خلوت قدم میزد. او به دنبال چیزی خاص بود. چیزی که نه تنها او را بینظیر کند، بلکه حس تازگی و تجمل را به او هدیه دهد. در نهایت، آن را پیدا کرد: عطر اژور اینتنس آرورا سنتس.
از لحظهای که شیشه خوشساخت اژور اینتنس را در دست گرفت، به فضا و زمان دیگری منتقل شد. نتهای ابتدایی چرم و توت عرعر، همانند نسیم سحرگاهی، او را به دل خاطرات رنگین برد. در این سفر خیالی، او به سرزمینی سفر کرد که در آن حضور همهجانبه چرم حس میشد؛ جایی که رقص نور و باد به شکلی بکر و فراموشنشدنی در هم میآمیخت.
در قلب عطر اژور اینتنس آرورا سنتس، شکوهی از کهربا، بیرچ، دانه تونکا، و بوی شیرین گل زنبق، همراه با تلخی لطیف ماته به اوج میرسید. یک هارمونی بینظیر که گویی برای مردانگی و وقار او ساخته شده بود. این ترکیب جادویی، مانند یک ملودی آرامشبخش، امواجی از انرژی و شور را در روح او جاری میکرد.
پایهی اژور اینتنس با فلفل صورتی، گیاه شیرین و مریمگلی، عمق و حجم بیشتری به این عطر میبخشید. این ترکیب، همانند یک پایان باشکوه برای یک سمفونی، او را درگیر غوغای حسی میکرد که تا ساعتها در ذهنش باقی میماند.
در پایان، اژور اینتنس چیزی بیشتر از یک عطر بود. انعکاسی از شخصیتش. این رایحه خاص و بینظیر، تنها یک عطر نبود؛ بلکه داستانی از تجمل و وقار بود. عطری که او را در هر گام به سوی جلو همراهی میکرد. او میدانست که این تنها یک میسر نیست؛ بلکه مسیری تازه بود که با اژور اینتنس آرورا سنتس آغاز شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب