در یکی از کوچههای باریک و قدیمی پاریس، آنتوانی پیر، که هر روز صبح به یکی از بهترین آرایشگاههای پاریس میرفت، با حسرت به بوتیکهای شیشهای نگاه میکرد. او از زمان جوانیاش، طرفدار جدی عطرهای کلاسیک بوده و به ویژه، عطر اِزارو پور هوم آزارو را دوست داشته است. این عطر با طراحی بینظیر و شخصیت مردانهاش، او را به یاد زمانهایی میاندازد که با دوستانش در بارهای قدیمی شهر بحثهای طولانی داشت.
در یکی از همین روزها، آنتوان تصمیم گرفت که به عطر اِزارو پور هوم آزارو بازگردد. بوی معطر اسطوخودوس و لیمو که در لحظات اولیه به مشام میرسد، یادآور روزهای جوانی و ماجراجوییهایش بود. او در حالی که این عطر را بر روی پوست دستانش اسپری میکرد، میتوانست تصور کند که در میان جنگلهای سرد و مرطوب با بوی وتیور و چوب صندل قدم میزند.
هر بار که این عطر را میزد، حس اعتماد به نفس و شجاعت درونش زنده میشد. این همان حسی بود که آزارو با هر نت از این عطر ترویج میکرد: اعتمادی که با مشک و چرم در لایههای پایه شکل میگرفت. اِزارو پور هوم آزارو نمادی از کلاس و احترام بود و به هر کسی که از آن استفاده میکرد، برازندگی خاصی میبخشید.
با تمام این ویژگیها، این عطر برای جوانترها شاید کمی قدیمی به نظر برسد، اما برای آنتوان، بهترین یادآور روزهای طلایی زندگیاش بود. لحظاتی که او را به ماجراجویی و کشف دنیای جدید دعوت میکرد. او این عطر را همچنان به عنوان یکی از همراهان همیشگیاش میدانست و به هر دیداری با بوی گرم و آرام آن میرفت.
در نهایت، این عطر تنها یک انتخاب نبود، بلکه یک سبک زندگی و یک داستان بود که در هر فصل و هر لحظه از زندگی آنتوان تکرار میشد. و اینگونه بود که عطر اِزارو پور هوم آزارو همچنان مسیری از حیات و خاطره را برای او زنده نگه میداشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب