ناموجود
در یک شب پاییزی، مردی از خیابانی پوشیده از برگهای زرد و نارنجی عبور میکرد. هوای خنک به آرامی به سر و صورتش میخورد و هر موج نسیم، او را به زمانی متفاوت میبرد. این مرد به تازگی عطر بد بوی اکستریم کارولینا هررا را کشف کرده بود. عطری که به گفته او، گویی از باغی میان خاطرات و خیالها عبور کرده بود.
عطر بد بوی اکستریم کارولینا هررا با بهرهگیری از ترکیباتی جسورانه و غیرمتعارف، دنیایی جدید و شگفتانگیز را نمایان میسازد. طراحان این عطر، لوئیز ترنر، کوئنتین بیش و یان وسنیه، توانستهاند هماهنگیهایی رازآلود از دنیای شرقی و مدرن بسازند. هر قدمی که این مرد برمیداشت، ترکیبی از روایح گرم و ادویهای با لمسهای بینظیر کهربا و کاکائو در هوا پخش میشد. این بو مانند یک قصه، همواره مشتاق به ادامه خواندن و کشف کردن بود.
هر کسی که از کنار او میگذشت، متوجه حضور عجیب و شگفتآور این عطر میشد. رایحههای چوبی و دودی، داستانهایی از جنگلها و آتشهای گرم و روشن را تداعی میکرد. درست مانند شخصیت این مرد، عطری که انتخاب کرده بود، همزمان شورشی و لطیف بود. عطر بد بوی اکستریم کارولینا هررا توانسته بود یک تحول آتشین و جذاب را با استفاده از ترکیبات غیرمنتظره به ارمغان آورد.
در زندگی روزمره، او حتی با عبور از ازدحام شهری، همچون نسیمی تازه و دلپذیر در اذهان دیگران میماند. این عطر، چیزی فراتر از فقط یک رایحه بود. نقشی از تجربه و خاطرهای نو بود. عطر بد بوی اکستریم کارولینا هررا، روایتگر داستانی از جسارت و تفاوت بود، داستانی که هر بار با اسپری کردن، آغاز میشد و با هر نفسی، ادامه داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب