در دل باغی پرگل، دختری به نام ناهید زندگی میکرد که عشق به عطرهای خاص و منحصر به فرد در دلش موج میزد. او اهل کشف و جستجو بود و همیشه به دنبال عطرهایی بود که روحش را نوازش کنند. روزی در یکی از سفرهایش به شهری دور، با عطری آشنا شد که بویش را از پشت شیشهای شفاف حس میکرد. نام این عطر بای الفرد سونگ بود.
عطر بای الفرد سونگ، با بویی از گلهای سفید، ناهید را به سفر خیالی در میان باغهای بهاری دعوت کرد. وقتی نخستین بار درپوش شیشه را باز کرد، نوتهای یوزو و نیلوفر آبی به نرمی در هوا پیچیدند و رؤیایی سفید و لطیف برای ناهید ساختند. او به یاد روزهای کودکیش افتاد که در کنار برکهی آب در باغچهی خانه بازی میکرد.
با گذر زمان و نفوذ این عطر روی پوستش، قلب عطر بای الفرد سونگ نمایان شد. رایحهی گاردنیا و یاس، او را به دنیایی از آرامش و لطافت برد و حس زنانگی و ظرافت را در او تقویت کرد. ناهید توانست با بوییدن این عطر، لحظات ناب زندگیاش را دوباره زنده کند.
وقتی بعد از ظهر فرا رسید، نتهای پایه با شکوه بر روی پوستش جاری شدند. مشک سفید و رایحهای از پچولی، او را در گرمایی خوشایند پیچید و حس اعتماد به نفس را در او به اوج رساند. ناهید با عطر بای الفرد سونگ، سفری معنوی را تجربه کرد که هرگز فراموش نخواهد کرد.
این عطر نه تنها بخشی از زندگی ناهید شد، بلکه جزئی از هویت او هم گردید. او تصمیم گرفت تا این حس بینظیر را با دیگران به اشتراک بگذارد تا هر کسی از لذت و آرامش آن بهرهمند شود. عطر بای الفرد سونگ برای ناهید بیش از یک عطر بود؛ او را به خودی بهتر و زندگیای پر از عطر و رنگ هدایت کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب