ناموجود
داستان از جایی آغاز میشود که لیلا برای یک مهمانی شبانه آماده میشود. او همیشه به انتخاب عطرهای خاص علاقهمند بوده و این بار نیز تصمیم گرفته است عطری تازه را امتحان کند. عطر بالقیس الحِباب، انتخاب او برای این شب خاص است. عطری که نام بالقیس، ملکهی سبا را یدک میکشد و با رایحهای شرقی و غنی از وانیل، روح را به جادویی از لطافت و شکوه میبرد.
لیلا شیشهی زیبا و تزیین شده با حاشیههای نقرهای را برمیدارد. او قطرهای از این عطر بینظیر را روی مچ دستش میمالد. بوی شیرین و اعتیادآور گلها، در همان لحظه فضا را پر میکند. رایحهای که حس شگفتی و جذابیتی بینهایت پدید میآورد. عطر بالقیس الحِباب، با خط بویی گرم و فریبنده، لباسی از وقار و زیبایی بر تن هر مهمان مینشیند.
با قدم گذاشتن در مهمانی، رایحهی عطر بالقیس الحِباب همهجا را تسخیر میکند. هر کسی که از کنار لیلا عبور میکند، بیاختیار به سوی او کشانده میشود و با تحسین از او میپرسد: «این چه عطری است که زدهای؟» عطر بالقیس الحِباب با رایحهای فلورینتال، قدرت و گرمایی را ارائه میدهد که توجه همه را جلب میکند. مانند دودی غلیظ که به آرامی در اتاق پراکنده میشود، رایحهی این عطر ناپیدا ولی حضوری همیشگی دارد.
لیلا با هر نفسی که از عطر میگیرد، حس میکند همچون ملکهی سبا در قصری پر از رنگ و نور قدم میزند. دوستانش همگی به او تبریک میگویند و لبخند میزنند. بیشترین لذتی که او از این شب میبرد، نه تنها از تعریفهایی که از دیگران میشنود، بلکه از اعتمادی است که این رایحهی دلنشین به او داده است. عطر بالقیس الحِباب، همچون رازی است که در هر قطرهاش داستانی نهفته است. داستانی که هر بار بازگو میشود و هر بار متفاوت است و همیشه احساس خوبی به جا میگذارد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب