ناموجود
در دل یک روز آرام و مهتابی، سواحل زیبای یک جزیره دوردست، مردی و زنی به نام آرمان و لیلا به دنبال آرامش و معنای سفرشان بودند. نسیم خنک دریا بر صورتهایشان میوزید و بوی نمکی و تازهای از آن به مشامشان میرسید. در میان گفتگویی لطیف، آرمان بطری کوچکی از عطر را از جیبش بیرون آورد. نام عطر، بندد سی اسنِیک بلک فینکس الکمی لب بود. لیلا که همیشه عاشق عطرهای خاص بود، با کنجکاوی به بوی خوش آن نزدیک شد.
بوی خفته در بطری، ترکیبی از خزه بلوطی و خزه دریایی بود که همزمان حس زمینی و دریایی به آدم میداد. رایحههای چوبی و گیاهی به مرور خود را نشان میدادند و به نوعی با خاطرات گذشته پیوند میخوردند. لیلا با لبخند گفت: گویی میتوانم صدای امواج و صدای آرام نسیم را حس کنم.
آرمان به آرامی گفت: این عطر بخشی از مجموعهای جادویی به نام Snake Pit است. هر عطری در این مجموعه داستانی خاص دارد. بندد سی اسنِیک نیز از این استثنا نیست. لیلا با چشمانش که از شادی برق میزدند، دوباره بویید و حس کرد هر یادداشت از عطر او را به جایی از جهان و احساسی نو میبرد.
آنها غرق در زیباییهای طبیعت و عطری که همراهشان بود، به آرامش دست یافته بودند. این تجربه برایشان به یادآوردنی و کمیابی در زندگی روزمره شد. بندد سی اسنِیک بلک فینکس الکمی لب با دنیایی از احساسات، به معنای واقعی کلمه، بر قلبشان نشسته بود. چرا که عطر بندد سی اسنِیک بلک فینکس الکمی لب با ویژگیهای منحصربهفرد خود، پلی بود بین خیال و واقعیت.
آرمان و لیلا با بوییدنش، درک تازهای از ارتباط میان طبیعت و هنر عطرسازی پیدا کردند و گویی جهان را از دیدگاه جدیدی میدیدند. برای آنها، این تجربه نه فقط یک سفر، بلکه کشف جهانی نوین بود که همواره با عشق و آرامش همراهشان خواهد بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب