ناموجود
روزی روزگاری، در یکی از بازارهای شلوغ و پرفروغ عطر فروشیهای شهر، مردمی از همه جا آمده بودند تا به دنبال رایحهای بینظیر بگردند. در این میان، زنی میانسال با شنیدن نام عطر بل الحرمین پرفیومز تصمیم گرفت آن را امتحان کند. او از فروشنده خواست تا کمی از این عطر را روی نبض دستش اسپری کند.
لحظهای که اولین نتهای رایحه این عطر مشامش را نوازش داد، او به دنیایی از خاطرات شیرین و دلنشین قدم گذاشت. رایحه شکوفههای انگور سیاه و پرتقال ماندارین همراه با گریپفروت، او را به دوران جوانیاش برد؛ زمانی که در باغهای گلدار اطراف شهر با دوستانش میدوید و میخندید.
با عبور زمان، عطر بل الحرمین پرفیومز با نتهای میانهاش از ملون و زردآلو به او حس تازگی و نشاطی دوباره بخشید؛ گویا وی در حال تجربه تابستانهای رنگارنگ و میوههای رسیده است. این ملودی رایحهها همچنان همراهش بود تا اینکه نتهای پایهی شیرین، مشک و صندل در پوست او ماندگار شدند.
زن که حالا لبخندی دلنشین بر لب داشت، فروشنده را تحسین کرد و عطر بل الحرمین پرفیومز را خریداری نمود. او میدانست این عطر تنها یک رایحه نیست، بلکه دریچهای به دنیای زیباییها و خاطرات شیرین است. هر بار که این عطر را استفاده کند، حس زنانه و اعتماد به نفس خاصی را به خود هدیه میدهد و در میان مردم به چشم میآید.
با افتخار و شادمانی، او از مغازه بیرون آمد. در حالی که بادی ملایم نتهای باقیمانده عطر را با خود میبرد، زن لحظاتی جدید و خاطراتی دلپذیر را نوید میداد. زندگیاش با هر اسپری از این عطر، همچون داستانی نوآورانه و جذاب ادامه مییافت. عطر بل الحرمین پرفیومز نه تنها رایحهای خاص به او بخشید، بلکه روحی بیپروا و آزاد نیز به او ارزانی داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب