در یک روز دلنشین از فصل بهار، وقتی که نسیم ملایمی در خیابانهای شلوغ شهر به پرواز در آمده بود، النا برای دیداری مهم آماده میشد. او به دنبال عطری بود که نهتنها حضور او را به یادگار بگذارد، بلکه به قلبها نفوذ کند. همانطور که به قفسه عطرهای خود نگاه میکرد، چشمش به بطری شفاف و شکیل عطر بل ویولت کریس آدامز افتاد.
با اولین پاف این عطر، فضایی سرشار از تازگی و طراوت در اطرافش شکل گرفت. رایحه ابتدایی که ترکیبی دلنشین از پرتقال ماندارین، خربزه، گل صد تومانی صورتی و لیمو بود، حسی از شادی و سرزندگی به او بخشید. النا غرق در این هماهنگی نشاطآور شد و با لبخندی محو، به سراغ لباسهایش رفت.
در ادامه روز، بهتدریج که رایحه میانی ظاهر میشد، بوی یاسمن، ریواس و کاکائو فضای اطراف او را پر کرد. این ترکیب گلی و کمی تند، شخصیتی مشتاق و پرماجرا به النا میبخشید. هر قدم که برمیداشت، حس میکرد ردپای این بوی خاص، توجه هر رهگذری را به سمت خود جلب میکند.
اما نیمهی جذاب ماجرا هنوز باقی مانده بود. با گذر زمان و نزدیکشدن به پایان روز، رایحههای پایانی با نتهایی از کهربا، پچولی، بخور و وانیل به مشام میرسید. این عطر گرم و دلپذیر، حس آرامش و راحتی خاصی به او میداد و یادآور لحظات ناب و بیزمانی بود که در ذهن میگذشت.
عطر بل ویولت کریس آدامز برای النا نه فقط یک بو، بلکه سفری خاطرهانگیز بود که در هر لحظهاش او را با خود به اعماق احساسات ناب میبرد. انتخاب این عطر همواره با خود وعدهی روزی زیبا و فراموشنشدنی را داشت. اکنون، او با اطمینانی بیشتر، به دیداری که برایش برنامهریزی کرده بود، رفت و مطمئن بود که عطر بل ویولت کریس آدامز، حضوری ماندگار از او به یادگار خواهد گذاشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب