در یک روز زیبای بهاری، لیلا با گامهایی آرام از خانهاش خارج شد. او به دنبال تکاملی تازه در زندگیاش بود. چهرهی آسمان آبی نشان از روزی روشن و آرام داشت و لیلا همین را میخواست. او به سمتی از شهر حرکت کرد که همیشه او را به آرامش میرساند، همان مکان آشنایی که بتواند کمی از زندگی روزمره فاصله بگیرد. در طول مسیر، او به فروشگاه عطر محبوبش رسید. همان جایی که عطرهای خاص و متنوع همیشه لیلا را به خود جذب میکردند.
با ورود به فروشگاه، چشمهایش به بطری زیبای عطر بم می کِر اینسپایر پاز ژکیتی افتاد. این عطر با رنگ سبز و درخشانش، وعدهای از آرامش و تازگی را در قلبش به صدا درآورد. او این عطر را قبلاً در موردش شنیده بود، عطر بم می کِر اینسپایر پاز ژکیتی برای افرادی مانند لیلا که خواهان تجربهای از آرامش و تعادل در زندگی بودند ساخته شده است.
لیلا تصمیم گرفت تا عطر بم می کِر اینسپایر پاز ژکیتی را امتحان کند. هنگامی که اولین اسپری عطر روی پوستش نشست، بویی از گیاهان معطر و حس سبز و بانشاط آن فضا را پر کرد. این عطر توانست او را به دنیایی از صلح و آرامش ببرد. چشمانش بسته شد و تصاویری از طبیعت سرسبز و بکر در ذهنش به تبلور درآمد. او احساس کرد هر بویی که از این عطر منتشر میشود، نغمهای از برگهای سبز در باد بهاری است.
لیلا با لبخندی روی لب به خانه بازگشت. عطر جدیدش او را نه تنها خوشبو کرده بود، بلکه به وسیلهای برای اتصال روحش با طبیعت تبدیل شده بود. او میدانست که این تجربهی روزانهاش با این عطر تنها آغازی برای روزهای آرام او خواهد بود. روزهایی که دوست داشت همیشه تکرار شوند. تجربهای که نه تنها باعث میشود خودش را بهتر بشناسد، بلکه بتواند لحظات بیشتری را در آرامش سپری کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب