در یک روز پاییزی که نور خورشید به آرامی از لابهلای شاخههای درختان نفوذ میکند، مردی جوان، پرنشاط و با اعتماد به نفس در مسیر زندگی قدم بر میدارد. او به دنبال عطری است که بتواند حس قدرت و طراوت را در او بیدار کند. در یک روز خاص وقتی به یک فروشگاه بزرگ عطر میرود، توجهاش به عطری خاص جلب میشود. عطر بست لا ریو به چشم میخورد.
همین که درب شیشهای شفاف عطر را باز میکند، رایحهی رزماری و نتهای آبی به آرامی وارد مشامش میشوند و او را به یاد نسیمی تازه و خنک میاندازند که از روی سطح دریاچهای آرام در جریان است. این لحظه، اولین قدم در جادوی عطر بست لا ریو است.
با گذر زمان و در حالی که عطر بر روی پوستش مینشیند، ترکیبی از چوب سرخدار، هل و نتهای چوبی او را احاطه میکند. این نتها، حسی از قدرت و اطمینان به او میدهند، مانند درختان سر به فلک کشیده جنگل که با وقار در مقابل باد ایستادهاند.
اما این پایان ماجرا نیست. وقتی زمان بیشتری میگذرد، پایستگی عطر با رایحههای مشک و پچولی به اوج خود میرسد. بویی گرم و دلنشین که او را به آغوش طبیعت و حس آرامش دعوت میکند. او احساس میکند که با هر نفس، عمق بیشتری از شخصیت و قدرت خود را کشف میکند.
این تجربه خاص و به یادماندنی با عطر بست لا ریو به تارکای حافظهاش میرود و هر بار که آن را استفاده میکند، سفر به دنیایی متفاوت و خاص را یادآور میشود. با انتخاب این عطر، نه تنها رایحهای ماندگار بلکه داستانی جذاب و فراموشنشدنی را به همراه دارد. داستانی که همیشه با او باقی خواهد ماند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب