ناموجود
شب سردی در کوهستان بود و صدای باد در میان درختان کاج پیچیده بود. مردی به آرامی از راه باریک کوهستانی بالا میرفت. لباسهای گرم و کلاه پشمی او را از سرمای تلخ محافظت میکرد. مرد کمی توقف کرد و به اطرافش نگاه کرد. جایی در دوردست نوری خفیف میدرخشید.
او عطر بلک استیل ویکتورینوکس سوئیس آرمی خود را به آرامی باز کرد و قطرهای از آن را بر روی گردن خود اسپری کرد. در همان لحظه بوی تند زنجبیل و فلفل سیاه با بوی تازه کوهستان ترکیب شد و نفسش را پر کرد. این بوی تازه و ادویهای، چیزی بود که همیشه او را در سفرهای ماجراجویانهاش همراهی میکرد.
او به راهش ادامه داد و با هر قدم وارد جهانی تازه از رایحهها میشد. بوی چرم و درخت زالزالک در میانههای مسیر به مشامش رسید و او را به یاد خاطراتی از ماجراجوییهای گذشته انداخت. حس چوبی و گرم این عطر، همچون سندی از تجربیات خوش او بود، او را در این سفر آرامش میبخشید.
وقتی به محل کمپ خود رسید، آسمان پر از ستاره بود و ماه نور نقرهای خود را بر سطح برفها میریخت. او کنار آتش نشسته و از گرمای آن لذت میبرد. رایحههای پایه عطر بلک استیل ویکتورینوکس سوئیس آرمی، با باد ملایمی که میوزید، اطرافش را پر کرد. ترکیب بادام و کاج حس گرمی و امنیت را در او بیدار میکرد.
عطر بلک استیل ویکتورینوکس سوئیس آرمی نه تنها یک عطر بود، بلکه همراهی بیبدیل برای لحظههای خاص و ماجراجوییهای بیپایان او به شمار میرفت. در آن شب سرد کوهستانی، او با این عطر به دل طبیعت سفر کرد و تجربهای بینظیر را خلق کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب