ناموجود
در دل تابستانی گرم و آفتابی، ناصر بعد از روزی پرکار به خانه برگشت. خسته اما خوشحال بود، چرا که در راه برگشت به خانه، به یاد آورد که امروز وعدهای با دوستان قدیمیاش دارد. ذهنش با تصور لحظههای خنده و گفتوگو گرم بود که ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد. عطر بلک سوئد اسپرت اِیوان که جدیداً تهیه کرده بود هنوز فرصت استفاده از آن را نیافته بود.
عجلهکنان به سمت میز خود رفت. جعبهی زیبا و شکیل عطر را باز کرد و کمی از آن بر روی مچ دستش اسپری کرد. رایحه خوشبو و دلنشینی فضا را پر کرد. ترکیب عطری مرکبات تازه و عطری معطر که با تازگی نسیم بهاری دست در دست بود. حس کرد که هر برشی از این عطر، داستانی جدید به همراه دارد.
ناصر نگاهی به آینه انداخت و با لبخندی به سمت در خروجی رفت. در ذهنش احساس میکرد که این عطر چقدر خوب توانسته نقشی از او بر جای گذارد که روزش را موفقتر به پایان برساند. این عطر با آن زیرلایههای چوبی و خاکیاش، حسِ استواری و اعتماد به نفس را در او بیدار کرده بود.
هنگام ملاقات با دوستان، همه با اشتیاق به او نگاه کردند. دوستانش از او پرسیدند که چه عطری استفاده کرده است و ناصر با افتخار پاسخ داد: عطر بلک سوئد اسپرت اِیوان. رایحهای که نه تنها توجه دوستانش را جلب کرده بود بلکه تجربهای خاص از حضور در جمع دوستان را برایش به ارمغان آورده بود.
ناصر به خوبی میدانست که این عطر، همراهی است که لحظات خاص زندگیاش را خاصتر میکند. در کنار دوستان، هر بار که از این عطر استفاده میکرد، این احساس در او تقویت میشد که بلک سوئد اسپرت اِیوان تنها یک عطر نیست، بلکه یک تجربه است، یک سبک زندگی.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب