ناموجود
روزی روزگاری، در شهری پرهیاهو و پرتردد، مردی به نام امیر زندگی میکرد. امیر همیشه دنبال عطری بود که بتواند شخصیت متفاوت و جذابش را به نمایش بگذارد. او دوست داشت حضوری فراموشنشدنی داشته باشد و برای دل خودش بداند که عطری که زده است، بهترین انتخاب است.
در یک عصر بارانی پاییزی، امیر به یک فروشگاه عطر رفت. همانطور که در میان قفسهها میگشت، چشمش به بطری زیبای عطر بلاک سوئد تاچ ایوون افتاد. این عطر با حالتی مرموز و کلاسیک، درست همان چیزی بود که امیر در ذهنش تصور کرده بود.
امیر با کنجکاوی بطری عطر بلاک سوئد تاچ ایوون را برداشت و برچسب آن را خواند. رایحهای از زنجبیل تازه، فلفل، و پچولی در آن موج میزد. این ترکیب خاص حس تازهای از شادابی و انرژی به او میداد. او با خود فکر کرد که آیا این عطر همان جادویی است که بهدنبالش بوده؟
او بلافاصله عطر را روی مچ دستش اسپری کرد. نتهای اولیه زنجبیل فورا به مشامش رسیدند و حسی از تازگی و حرارت را به او القا کردند. دقایقی بعد، فلفل و پچولی به آرامی خود را نشان دادند و عمق و گرمایی بینظیر به عطر اضافه کردند. اما جذابترین قسمت وقتی بود که نتهای پایه ظاهر شدند: وانیل، مشک، و چوب کشمیر با هم تلفیق شدند و رایحهای بینظیر و دلنشین به جا گذاشتند.
عطر بلاک سوئد تاچ ایوون با ترکیب متوازن نتهای گرم و چوبی، به امیر آن حس خاص و متفاوتی را که دنبالش بود، بخشید. از آن روز به بعد، هر جا که میرفت، این عطر همراه همیشگیاش بود و همه از او درباره این رایحه خاص و ماندگار میپرسیدند. بلاک سوئد تاچ به انتخاب همیشگی امیر تبدیل شد و او دیگر نمیتوانست بدون این بخش از شخصیتش، خیابانهای شهر را طی کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب