ناموجود
شب تازهوارد شده بود. مهتاب نیمهروشنی بر شهر چیره شده و هوای خنکی که با نسیمی ملایم همراه بود، احساس آرامشی را به همراه میآورد. ناهید در حالی که به جشن کوچک دوستانهاش میاندیشید، به سراغ میز توالتش رفت. نگاهش به عطر محبوبش افتاد. عطر بادی تاک وومن تام تیلور که همیشه به او حس شادابی و زنانگی بینظیری میبخشید.
در این میان، به خود وعده داد که این بار هم با انتخاب این عطر خاص، شب بهیادماندنیای را تجربه کند. اولین اسپری عطر، با طراوت نرولی و ترشی دلپذیر پرتقال ماندارین، لحظهای او را متوقف کرد. حس تازگی و شادابی فوقالعادهای به او دست داد. ناهید هر بار که از عطر بادی تاک وومن تام تیلور استفاده میکرد، مثل این بود که در میانهی باغی پر از گلهای زیبا ایستاده و از عطری جادویی و دلنشین لذت میبرد.
لحظهای بعد، رایحهای از وانیل شیرین و چوب صندل گرم بر هوا غالب شدند. این ترکیب دلپذیر، فضایی آرامشبخش و دوستداشتنی را برای او ایجاد کرد. ناهید با هر قدمی که برمیداشت، این عطر خوشبو، چون ردپایی از او باقی میماند و توجه همه را به سمت او جلب میکرد.
ناهید به جمع دوستانش رسید. با لبخندی که بر لب داشت و عطری که در اطراف پراکنده میشد، حال و هوای مهمانی را تغییر داد. عطر بادی تاک وومن تام تیلور نه تنها رایحهای خاص و به یادماندنی داشت، بلکه احساسی از اعتماد به نفس و شور زندگی به او میبخشید. این عطر نه تنها یک انتخاب بود، بلکه بخشی از شخصیت و جذابیت او به حساب میآمد.
در پایان شب، ناهید با رضایتی از این انتخاب خوشایند، با یادآوری لحظاتی که با دوستانش سپری کرده بود، به سمت خانه برگشت. عطری که او را در این شب زیبا همراهی کرده بود، همانطور که شروع شد، به پایان رسید؛ با حسی از آرامش و رضایت که همواره همراهش بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب