ناموجود
در نیمهشب یک شب تابستانی، لیلا در آستانه ماجراجویی جدیدی بود. او دعوتنامهای برای یک مهمانی خصوصی در قلب شهر دریافت کرده بود. شبی خاص که عدهی محدودی از میهمانان میتوانستند در آن شرکت کنند. لباسی مجلل با طراحی خاص بر تن کرده بود و به دنبال عطری بود که بتواند هویتش را تکمیل کند. به بیهمتایی و خاص بودن میاندیشید.لحظهای که چشمش به عطر بوشورن فم باکارا لیمیتد ادیشن بوچرون افتاد، میدانست که انتخابش درست است.
این عطر، واقعاً یک اثر هنری بود؛ بطریای از کریستال باکارا که زیباییاش با نگینهایی از الماس و یاقوت تکمیل شده بود. باز کردن در بطری همچون بازکردن جعبهای از جواهرات بود که عطر میوههای تازه و مرکباتی همچون زردآلو، پرتقال و نارنج به هوا برخاستند.
لیلا با اولین اسپری، رایحهای از گلهای شرقی همچون یلانگیلانگ ماداگاسکار و شکوفههای نارنج را حس کرد که الفت خاصی به او میدادند. این رایحه شگفتانگیز، اعتماد به نفسش را مضاعف کرد. یادآور روزهای آفتابی بود که در باغچهی خانه کودکیش به دویدن و شادی کردن مشغول بود.
در انتها، نتهای پایهای چوب صندل و وانیل هندی، حس لطیف و گرمی را به او هدیه میدادند. هر کجا که قدم میگذاشت، عطر بوشورن فم باکارا لیمیتد ادیشن بوچرون به طرز جادویی او را احاطه میکرد. حضار در مهمانی نمیتوانستند نگاههای خود را از او بردارند و کنجکاوی غریبی نسبت به راز این جذابیت در آنها ایجاد شده بود.
آن شب، نه تنها این عطر یکی از قسمتهای ماندگار داستان زندگی لیلا شد، بلکه نشان داد که چگونه یک عطر میتواند به شخصیت فردی جذابیت بیشتری ببخشد و به او اعتماد به نفس بیشتری دهد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی