ناموجود
شب تابستانی بود و زهره در پیادهروی خلوت کنار خیابان قدم میزد. باد نرم و ملایمی صورتش را نوازش میکرد. او عمیقاً نفس کشید و عطر شیرین و گلی بوکه د نویت فابرلیک از پوستش به هوا برخاست. این عطر برای او یادآور شبهایی بود که در دورهمیهای دوستانه، همه چیز بینقص به نظر میآمد.
وقتی به اولین باری که بوکه د نویت فابرلیک را امتحان کرده بود فکر کرد، لبخندی بر لبهایش نشست. او در مغازهای کوچک و دلنشین بود که پر از بطریهای شیشهای رنگارنگ بود. امتحان نخستین اسپری این عطر، با رایحه مرکبات تازه ترنج آغاز شد. این شروع انرژیبخش به زهره حس بینظیری از تازگی و شور و نشاط را منتقل کرد.
پس از مدتی، رایحههای میانی عطر با ترکیب گلهای خوشبو نظیر گل مریم، یاس و شکوفه پرتقال نمایان شدند. این رایحهها به آرامی الزامات یک باغ رویایی را بر ذهن او مجسم کردند. زهره حس کرد در هر قدمی که برمیداشت، در هدیهای از بهشت غوطهور شده است.
با گذشت زمان، رایحههای پایه عطر فضا را پر کردند؛ وانیل شیرین و وتیور خاکی. این ترکیب به عطر ماندگاری و عمقی داد که زهره به دنبالش بود. هر بار که گردنش را نزدیک میآورد تا عطر را استشمام کند، حس آرامش عمیقی او را فرا میگرفت.
بوکه د نویت فابرلیک برای زهره تنها یک عطر نبود؛ بلکه پلی بود به دنیایی از احساسات و خاطرات. این عطر به او یادآوری میکرد که زیبایی در لحظههای کوچک و ساده نهفته است. او باور داشت که با انتخاب این عطر، نه تنها عطری بینظیر را به زندگیاش وارد کرده، بلکه داستانی تازه برای هر روز ساخته است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب