در یک صبح آرام بهاری، مهتاب تصمیم گرفت روز خود را با تجربهای تازه و معطر آغاز کند. او به سمت میز کوچک خود رفت که روی آن عطرهای مختلفی چیده شده بود. اما امروز تصمیمش قطعی بود؛ او میخواست با عطر کالیپسو گاردنیا، کالیپسو کریستین سل خود را در عطر و بوی بینظیر گم کند.
با اولین اسپری از این عطر، باغی از گلهای سفید و شیک در مقابلش ظاهر شد. نتهای آغازین آن چون گل گاردنیا و شکوفه هلو، با ادویههای برزیلی و مرکبات درآمیختند، حس تازگی و سرزندگی را به او القا کردند. این ترکیب شگفتانگیز، نوید روزی پرانرژی و شاداب را به او میداد.
همچنان که ساعتها میگذشت، قلب عطر، حس لطیفتری به خود میگرفت. نتهای میانی یاس، ایمورتله و نرگس بودند که با لطافت خود همچون نسیم ملایمی دور او حلقه زدند. این حس لطافت و زنانگی باعث میشد هر لحظه به شکوه طبیعت و زیبایی آن بیشتر پی ببرد.
و در نهایت، وقتی روز به پایان نزدیک میشد، نتهای پایه با ورودشان مهتاب را در آغوشی گرم و دلنشین قرار دادند. خسخس، گشنیز، مشک و وانیل با هم ترکیب شده بودند تا به این عطر خاتمهای گرم و فریبنده ببخشند. این بوهای دلنشین و ماندگار، گرمایی آرامشبخش و دنج برای پایان روز او فراهم کردند.
عطر کالیپسو گاردنیا، کالیپسو کریستین سل، نه تنها رایحهای برای گیرایی لحظات روزمره است، بلکه داستانی از طبیعت و زیبایی را به همراه دارد. هر بار استفاده از این عطر، مهتاب را به دنیایی از آرامش و سرزندگی میبرد و او را جان تازهای میبخشد. این عطر بینظیر، همراه همیشگی مهتاب در مسیر زندگیاش بود و به او یادآوری میکرد که هر لحظه ارزش زندگی را دارد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب