آفتاب تابانِ صبحگاهی از لابلای برگهای درختانِ باغِ کوچکِ دخترک میتابید و نوید روزی تازه را میداد. او با شوقی وصفناپذیر به میز آرایش نزدیک شد و با دقت، شیشهی زیبای عطر کامینیو داس آگواس سیترکوس جکیتی را برداشت. این عطر با رایحهی مرکباتیاش، شادابی و طراوت یک صبح دلانگیز را در خاطر او زنده میکرد.
وقتی اولین اسپری از عطر کامینیو داس آگواس سیترکوس جکیتی را زد، بلافاصله ترکیب دلنشین نتهای معطر، ترنج و پرتقال ماندارین فضای اتاق را پُر کرد. این رایحهها مثل نسیمی تازه، او را به باغی پر از میوههای خوشبو میبرد. احساس آرامش و سبکی خاصی به او دست داد.
با مرور زمان، نتهای میانی عطر با جلوهای از یاس، رز و رایحههای آبی وارد میشدند و حس زنانه و لطیفی به او میبخشیدند. انگار در دشتی پر از گلهای رنگارنگ قدم برمیداشت و هر لحظه رایحهای جدید از قلب گلها به مشامش میرسید.
تا شب هنگام، وقتی که هوا خنکتر میشد، نوبت به نتهای پایهی عطر رسید. ترکیب چوب صندل، سدر و مشک، گرما و جذابیت خاصی به او میداد. این عطرِ گرم و دلنشین، مثل شالی که دور گردنش پیچیده باشد، او را در آغوش میگرفت.
این عطر فقط یک شیشه پر از رایحه نبود. برای او یادآور خاطرات شیرین و لحظاتی بود که هرگز فراموش نخواهد کرد. کامینیو داس آگواس سیترکوس تجربیاتی تازه و نامیرا را برایش به ارمغان آورد. او امیدوار بود که این عطر منحصر به فرد، همواره همدم لحظههای خاص زندگیاش باشد. این داستان شیرین و حیرتآور، همان چیزی است که هر بار با بوییدن کامینیو داس آگواس سیترکوس در خاطرهها جان میگیرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب