ناموجود
در دل یک عصر پاییزی، وقتی که برگهای زرد درختان در باد میرقصیدند، او وارد فروشگاه عطر شد. صدای زنگ در، حاکی از ورود او بود و او به دنبال عطری بود که خزان را برای همیشه در ذهنش ماندگار کند. در میان قفسههای براق و درخشان، چشمش به عطر کارداموم عود آتلیه ربول افتاد. عطر شیشهی منحصربهفردی داشت که در نور آفتاب میدرخشید.
به آرامی شیشه را برداشت و بوی عطر به مشامش رسید. عطر با نتهای اولیهای از بخور خوشبو، لیمو تازه و هل آغاز میشود. این ترکیب، حسی از تازگی و پویایی را به او منتقل کرد. چشمانش را بست و خود را در باغی از مرکبات و ادویههای شرقی تصور کرد.
کارداموم عود آتلیه ربول مستقیماً او را به قلب خاورمیانه برد، جایی که بوی پاتچولی و رزوود برزیلی با هم ترکیب شدهاند. این نتهای میانی او را به فضای باغهای سلطنتی خاورمیانه دعوت میکنند، جایی که زهرههای نیلوفر در خشکی و رطوبت هوا میدرخشیدند.
با گذشت زمان، عطر به سمت نتهای پایهاش حرکت کرد. بوی عود گرم و دخانیات، حسی از استحکام و ثبات را به او بخشید. این رایحهها، او را به عمق جنگلهای کهن و مکانهای دورافتاده برد، جایی که خزهها در سایه ابرها زندگی میکنند. این تجربه بینظیر او را با حس گرم و لطیفی در آغوش کشید.
عطر کارداموم عود آتلیه ربول نه تنها رایحهای ماندگار داشت، بلکه داستانی از سفر و تجربههای ناتمام بود. او با این عطر احساسی از شجاعت و آزادی بدست آورد. عطر هم برای زنان و هم برای مردان طراحی شده بود و هر دوی آنها میتوانستند این سفر بیپایان را تجربه کنند. در انتها، با لبخندی به آرامی شیشه را برگرداند، اما میدانست که بار دیگر به سراغ این عطر باز خواهد گشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب