ناموجود
شبهای پاییزی کازابلانکا همیشه احساسی خاص به همراه دارد. نسیمی خنک و آرام در میان کوچههای پرگرد و غبار میگذرد و رایحهای دلانگیز در هوا میپیچد. آن شب، همه چیز متفاوت بود. زنی به نام لوسی، با قدمهای آرام و مغرورش، رضا به کافهای کوچک شد. اما او چیزی بیشتر از یک مشتری عادی بود. در کیفش، رازی کوچک و خوشبو داشت؛ عطر کازابلانکا برون گرل جین.
عطر کازابلانکا برون گرل جین با روایحی که از مرشملو و هل آغاز میشود، حس عشق و شگفتی را در دل لوسی زنده میکرد. هر باری که این عطر بر پوستش مینشست، داستانی جدید روایت میشد. نتهای آغازین، او را به دنیایی اسرارآمیز و جادویی میبردند. کمی بعد، ارکیده وانیل و زعفران به ملایمت با چرم ترکیب میشدند، جوری که رایحهای دلنشین و فریبنده بر جای میگذاشت.
لوسی به سمت میز گوشهای رفت و نشست. رایحه چوب صندل و عنبر همراه با مشک، فضایی گرم و خاموش ایجاد کردند. همه نگاهها به سمت او جلب شده بود و همه به دنبال راز این جذابیت بودند. اما لوسی تنها لبخندی آرام بر لب داشت و با هر نفسی که میکشید، عطر کازابلانکا برون گرل جین را بیشتر با خود در آغوش میگرفت.
آن شب همچون یکی از آن شبهای خاص به یاد ماندنی شد، نه بخاطر ملاقاتها و صحبتها، بلکه برای عطر خاص و غریبی که همیشه همراه لوسی بود. کازابلانکا برون گرل جین به سادگی نبود، بلکه تجربهای بود که لوسی هر بار که به کافه میرفت، با خود به همراه میبرد. زندگی پر از لحظات نادر و خاطرهانگیز است و این عطر، یکی از آن لحظات را به حیات او بخشیده بود.
زندگی، مثل یک سفر طولانی است و کازابلانکا برون گرل جین، بلیطی برای تجربهی سفری به دنیای روایح شرقی و ادویهای. تجربهای که هرگز تکرار نخواهد شد، اما همیشه در خاطر خواهد ماند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی