ناموجود
در یک صبح دلانگیز، حس کنجکاوی جاوید را به سوی دنیایی جدید کشاند. او همیشه به دنبال چیزی بود کهاش را شگفتزده کند. امروز، بخت با او یار بود. صدای تختههای چوبی مغازهای نوستالژیک در خیابان قدیمی میآمد. جاوید به سمت جذبکنندهترین عطرها کشیده شد و وارد شد.
فضای مغازه انباشته از رایحههای متنوع و شاخص بود. بوی آناناس تازه در فضا پیچیده بود و همراه با اسطوخودوس، حس آرامشبخشی را درون آدمی برمیانگیخت. نگاه جاوید به سمت عطری افتاد که به نام عطر سنتارو ترا کازمتیکوس شناخته میشد. کنجکاویاش بیشتر شد و به سمت این معجون جادویی کشیده شد.
عطر سنتارو ترا کازمتیکوس عصاره ویژگیها و لطافت منحصربهفردی است که مردانگی و قدرت را به تصویر میکشد. این عطر با ترکیب مرکباتی چون لیمو و لیموترش، طراوتی خاص به فرد میبخشد و حس خنکی را در وجود انسان برمیانگیزد. وقتی جاوید رایحههای شیرین و شکلاته از گل زنبق و جوز هندی را حس کرد، به دنیای شیرینتری پا نهاد.
یادآور لحظات ناب داستانهای هزار و یک شب، سنتارو ترا کازمتیکوس با نتهای پایانی چوب سدر، پچولی و چوب صندل، حس لطافت و عمق بیشتری را به آن میبخشد. گرمای چوب و لطافت گلها، جاوید را به سفری دور در جنگلهای جادویی برد. این عطر، مانند همراهی همیشه حاضر بر دوش او بود.
جاوید با لبخندی از مغازه بیرون آمد. او به آرامش و حس منحصر به فردی دست یافته بود که او را برای رویارویی با روزهای سخت آماده میکرد. عطر سنتارو ترا کازمتیکوس نه تنها یک بو بلکه یک داستان بود، داستانی از ماجراجویی، عشق و کشفهای نو.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب