داستانی که هر عطری نمیتواند تعریف کند، با سِت نویی لَا کنفیدانسیِل فراگونارد آغاز میشود. دختری به نام آیدا در یک شب داغ تابستانی تصمیم گرفت تا این عطر را امتحان کند. او همیشه به دنبال تجربههای جدید بود و این عطر با ترکیبات خاصش، او را به دنیای اسرارآمیز خود دعوت کرد.
هنگامی که اولین اسپری از این عطر بر روی پوستش نشست، رایحه خنک گالبانوم و نرولی با نسیم لطیف برگاموت به مشامش خورد. حس تازگی و شادابی در همان لحظه او را فرا گرفت. اما این فقط آغاز راه بود.
چند دقیقه بعد، موجی از نتهای میانی شکوفه کرد. یاسمن و زنبق با حس خیالانگیزی که ایجاد میکردند، به همراه زیر و بمهای لطیف برگ بنفشه و رز بلغاری، فضایی رویایی ساختند. آیدا حس کرد که این ترکیب افسانهای، او را به باغی مخفی در دل یک شهر شلوغ کشانده است.
اما این نهایت داستان نیست. لایههای پایانی این عطر، یعنی کهربا، پچولی، چوب صندل استرالیایی، چرم، وانیل و مشک، به آرامی جلوهای گرم و اسرارآمیز به او بخشیدند. او احساس قدرت و اعتماد بهنفس کرد، انگار که رازهایی در درونش نهفته است که تنها با ادکلن سِت نویی لَا کنفیدانسیِل فراگونارد میتوان آنها را فاش کرد.
آیدا در آن شب به مهمانیاش رفت و هرجا که میرفت، نسیمی از عطر او را دنبال میکرد. تمام نگاهها به سوی او بود و همه به دنبال کشف این رایحه مرموز بودند. هر بار که عطر سِت نویی لَا کنفیدانسیِل فراگونارد را میزد، حس میکرد که داستانهایی ناتمام در دل دارد که فقط این عطر میتواند روایتگرشان باشد. آیدا میدانست که هرگز نمیتواند از این عطر جادویی دل کند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی