ناموجود
در یک روز پاییزی خنک، نسیم ملایمی در جریان بود و برگهای زرد و نارنجی در خیابانهای شهر میرقصیدند. آنا، زنی با چهرهای ملایم و چشمانی به رنگ آسمان، برای قدم زدن بیرون از خانه آمد. او به تازگی شیشهای از عطر جدید خود، عطر شمپین پتالز ویکتوریا سیکرت را خریداری کرده بود و حالا با خود فکر میکرد زمان مناسبی برای استفاده از آن است.
با اولین اسپری از عطر شمپین پتالز ویکتوریا سیکرت روی پوست خود، آنا حس کرد که در باغی پر از گلهای زیبا ایستاده است. رایحه میوهای شیرین به همراه نتهای چوبی لطیف، او را به دنیایی از آرامش و زیبایی برد. عطر به آرامی با هوای اطراف ترکیب شد و هر کسی که از کنارش میگذشت، نگاهی پر از تحسین به او میانداخت.
مسیر خود را به سوی کافه محلی ادامه داد و پشت میزی نزدیک به پنجره نشست. نور خورشید به آرامی از شیشه پنجره عبور کرد و روی میز افتاد. بوی دلنشین عطر شمپین پتالز ویکتوریا سیکرت هنوز در هوا بود، انگار که حال و هوای کافه را نیز دگرگون کرده بود. مشتریان دیگر نیز به نظر میرسیدند که از حضور این رایحه دلپذیر خوشحال شدهاند.
آنا در حال نوشیدن قهوه داغ خود بود که دوستی قدیمی وارد کافه شد. با نگاهی سریع به سمت آنا رفت و با لبخندی گرم گفت: چه عطری استفاده کردی؟ فوقالعاده است! آنا با لبخندی پاسخ داد: این عطر از مجموعه Shine Through ویکتوریا سیکرت است. حس میکنم این عطر بخشی از وجود من شده.
آنا در همان حال که دوستانش میپیوستند، متوجه شد که عطر شمپین پتالز واقعاً توانسته بود روز او و حتی روز اطرافیانش را روشنتر کند. این لحظهای بود که او هرگز فراموش نخواهد کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب