در یک شب بهاری که هوا پر از عطر گلهای تازه شکوفهزده بود، نرگس تصمیم گرفت به دنبال یک عطر خاص بگردد. او همیشه به دنبال عطری بود که شخصیت آرام و در عین حال جذاب او را به خوبی نمایان کند. او به یکی از فروشگاههای بزرگ شهر رفت. در میان قفسههای رنگارنگ، چشمش به عطری جلب شد که نام جذاب عطر شیک بستیز روی آن خودنمایی میکرد.
نرگس شیشه عطر را برداشت و بار اول که آن را بو کرد، موجی از حس تازگی و نشاط را تجربه کرد. نت ابتدایی گریپفروت، حس شادابی و سرزندگی را به او منتقل کرد. او به تدریج نت میانی گل رز را هم استشمام کرد، حسی از لطافت و ظرافت که به زیبایی در هم تنیده شده بود. اما چیزی که بیش از همه او را مجذوب کرد، نت پایانی عطر بود. عطر امبر با گرمای دلنشین خود، شخصیتی بینظیر به عطر شیک بستیز بخشیده بود.
او حس میکرد این عطر، مانند لحظهای از یک داستان عاشقانه است، پر از حس زنده و دلانگیز. نرگس به خود گفت که این همان عطری است که همیشه به دنبالش بوده؛ عطری که بتواند از صبح تا شب، با او همراه باشد و خاطرات زیبا بسازد. عطر شیک بستیز انتخاب او شد تا همیشه یادآور لحظات زیبایی باشد که هر بار با آن رقم میزد.
این عطر، با ترکیب هنرمندانه رایحههای امبر، رز و گریپفروت نشاندهنده قدرت هماهنگی بین کلاسیک و مدرن است. انتخابی که به هر زنی اعتماد به نفس و احساس خاص بودن هدیه میدهد. نرگس با خیالی آسوده و قلبی شاد فروشگاه را ترک کرد، زیرا میدانست که با عطر شیک بستیز، هر جا که برود، اثری از جادوی خود بر جای خواهد گذاشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب