ناموجود
روزی روزگاری، در قلب شهری بزرگ، زن و مردی بودند که عشق به عطر و بوی خوش را به اشتراک میگذاشتند. آنها همیشه در جستجوی عطری خاص بودند که داستانی برای تعریف داشته باشد؛ داستانی که بتواند در شلوغی زندگی روزمره، آنها را به دنیایی دیگر ببرد. روزی، در یکی از سفرهای عطریشان، با عطر کور دزانژ از برند اتلیه دز اورس آشنا شدند.
لحظهای که درپوش عطر را برداشتند، بویی از پرتقال خونی، گلابی و انگور سیاه به استقبالشان آمد. موجی از تازگی و شادابی در فضا پیچید، انگار که در باغی پر از میوههای تازهچیده شده بودند. عطر کور دزانژ اتلیه دز اورس برای آنها همچون دروازهای به دنیایی متفاوت بود؛ دنیایی که در آن صدای فرشتگان با نغمههای گل اسمانتوس و شکوفه پرتقال درآمیخته بود.
با هر پاف از این عطر، گویی که بانگ شادی و سرزندگی در فضا میپیچید. هارمونی این رایحه با ترکیب عسل و کهربا، حسی از خوشبختی و آرامش را به ارمغان میآورد. انگار که هر ذره از این عطر، نغمهای شیرین از جهانهای ناپیدا را به گوش میرساند.
عطر کور دزانژ اتلیه دز اورس برای آنها تبدیل به یک سفر روحانی شد؛ سفری که هر بار با باز کردن شیشهاش آغاز میشد. این عطر نه تنها رنگ و بوی شگفتانگیزی به روزهایشان میبخشید، بلکه آنها را به یاد لحظات شاد و بیدغدغه زندگی میانداخت. بشیاری از ماجراجوییهای زندگی، با یک قطره از این عطر دوباره جان میگرفت.
در پایان، تجربهی نشستن یک پرتقال خونین در نور طلایی غروب، با همراهی رایحهی گرم چوب سدر و عسل، به پایان رسید. آنها فهمیدند که افسون عطر کور دزانژ تنها در رساندن بو نیست، بلکه در انتقال حس و روح زندگی است. عطر کور دزانژ یک راز شاعرانه بود که آنها تنها خوانندگانش بودند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب