ناموجود
در یک صبح آفتابی بهاری، نسترن دخترکی که همیشه به دنبال رویاهایی روشن و ملایم است، تصمیم میگیرد به روزی متفاوت بیاندیشد. او هنوز خاطره شب قبل را به خاطر دارد، وقتی که با چشمهایی پر از ستاره و لبخندی آرام به خواب رفت. از مادرش پرسید که چگونه همیشه حس شگفتانگیزی دارد؟ مادرش لبخندی زد و گفت: راز من در عطر کلاد بادی میست آریانا گرانده است.
نسترن با کنجکاوی به سمت قفسه عطرها رفت. کلاد بادی میست آریانا گرانده، همانطور که مادرش گفت، نسترن را به دنیایی از رویاها و لطافتها برد. با اولین اسپری، بوی دلنشین اسطوخودوس و ترنج، به همراه کمکم بوی دلپذیر گلابی در فضا پخش شد. نسترن حس کرد که در باغی از گلهای تازه قدم میزند.
این عطر به تدریج تبدیل به رایحهای خامهای و شیرین شد، با حس جذاب نارگیل و پرالین که خاطرهای بینظیر از بستنیهای خوشمزه را در ذهنش زنده کرد. بوی لطیف ارکیده وانیلی، آرامش خاصی به او بخشید.
زمانی که نسترن در حال آماده شدن برای روز جدید بود، عطر کلاد بادی میست آریانا گرانده به آرامی تبدیل به بویی مشکین و چوبی شد، مثل اینکه طبیعت مهربان دست از روی شانههایش برمیدارد و او را برای یک ماجراجویی جدید آماده میکند.
نسترن با لبخندی بر لب، از خانه بیرون رفت. او حس کرد همچون ابرهایی که در آسمان بیکران حرکت میکنند، آزاد و آرام است. این عطر نه تنها روز او، بلکه زندگیاش را با جادویی خاص پر کرده بود. اکنون نسترن میدانست که زیبایی زندگی در همین لحظات کوچک و کنجکاوی برای کشف رویاهای جدید است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب